728 x 90

نبردی برای همه_خاطرات متین کریم_قسمت سوم- حمایت

کتابخانه

نبردی برای همه_خاطرات متین کریم_قسمت سوم- حمایت
نبردی برای همه_خاطرات متین کریم_قسمت سوم- حمایت



حمایت

در تمام مدتی که یورشهای پاسداران به‌ خانواده ما جریان داشت، همه همسایگان و آشنایانمان در شهر کرج به‌خاطر محبوبیتی که پدر و مادرم نزد آنها داشتند از هیچ کمکی دریغ نکردند از تأمین مالی تا دادن محل استراحت و غذا و تا سرکشی به‌ زندان و پر سو جو برای حل مسائل پدرم کمک می‌کردند. مادرم از یک همسایه خواسته بود تا به‌خانه دومی که در مهر ویلای کرج داشتیم مراجع کند و ببیند چه اتفاقی افتاده است.

 

همسایه‌های آن خانه گفته بودند چند روز قبل سپاه به‌آن خانه ریخته و از آنها هم پرسوجو کرده که چه کسانی به‌این خانه تردد داشته‌اند، آیا جز خانواده ما کسان دیگری هم میآمدند یا نه؟ همسایه‌ها نقل کرده بودند که پاسدارها خانه را زیرورو کردند و بخشی از وسایلش را هم غارت کردند به‌ اهل آن محله هم گفته بودند این خانه چون اعضای مجاهدین در آن بوده‌اند مصادره شده و دیگر متعلق به‌ سپاه است. همسایه‌ها گفته بودند اینها خانواده شریفی هستند و این خانه دومشان است که بیشتر تعطیلات و تابستانها به‌ اینجا می‌آیند چرا این کار را با آنها می‌کنید، یکی از همسایه‌ها که حدس می‌زده آن خانه را هم مصادره کنند بخشی از وسایل خانه را بار زده و به‌ خانه فامیلش برده بود تا در آنجا حفظ شود. حدسش درست بوده و بعد از مدت کوتاهی دوباره به‌ آنجا ریخته و سراغ من و مادرم را از همسایه‌ها گرفته بودند....

.... در تمام این ماه‌ها من که رابطه مستقیمی با تشکیلات مجاهدین نداشتم نزد اقوامم در مشهد و شیراز به‌سر می‌بردم. حدود دو ماه در خانه یکی از اقوامم در شیراز و بیش از سه ماه هم در خانه دیگری در مشهد به‌سر بردم. خواهرم هاجر و برادرم ماجد به‌نزد مادر بزرگم در تهران رفته و در آنجا به‌ مدرسه میرفتند. ولی مادرم و برادر کوچکم حامد که آن موقع ۴ساله بود در خانه آشنایان و اقوام مختلف در کرج و تهران آواره بودند و هر روز از خانه‌یی به‌ خانه‌ٔ دیگر میرفتند.....

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/b5f1d8a4-f8a9-4c9d-bbff-b88ec3f4a453"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات