قرار بود که از این جلسه، بحث دوران مبارزه سیاسی- افشاگرانه سازمان مجاهدین خلق با خمینی را شروع کنیم.
اما اجازه بدهید. قبل از آن شمهیی از مبارزه انقلابی مجاهدین خلق، طی ۷سال، از۵۰تا ۵۷که به انقلاب منتهی شد را نگاه کنیم.
خمینی و آخوندها، که اساساً بویی از انقلاب و انقلابیگری نبرده بودند.
با زد و بند با غرب آماده بودند، تا با مفت خوری سوار موج انقلاب مردم و انقلابیون واقعی شوند.
و به جیب خودشان بریزند.
اینها در شبهای انقلاب یعنی ۲۱و ۲۲بهمن که همه مردم، در جنگ و خلعسلاح ارگانهای قدرت رژیم شاه بودند،
همه جا فریاد میزدند که امام دستور جهاد نداده.
و نباید با ارگانهای نظامی درگیر شوید.
اما مردم که دنبال انقلاب بودند اصلاً به این حرفها گوش نمیکردند.
انقلابی که به سرنگونی شاه منتهی شد، در واقع پژواک همان انقلاب مسلحانهیی بود، که طی ۶سال از سال ۵۰تا ۵۷توسط مجاهدین خلق و فدائیها انجام شده بود.
حالا همان مردمی که در سالهای انقلاب شعار میدادند، رهبران ما را مسلح کنید.
الآن سلاح به دستشان آمده بود.
میرفتند تا همان مبارزه انقلابی را به ثمر نهاییاش که سرنگونی رژیم دیکتاتوری شاه بود برسانند.
اما در طول سالهای ۵۰تا ۵۷عمده مبارزه رهبری و کادرهای اصلی مجاهدین خلق، در داخل زندانها انجام میگرفت.
در داخل زندان، با ورود مجاهدین خلق و فدائیها و دیگر گروهها که نقش کمتری داشتند.
فضای زندان اصلاً عوض شد.
زندان فضایی رزمنده و سرزنده پیدا میکند.
زندان میشود سنگر اصلی مبارزه و مقاومت در مقابل پلیس.
… نفری که بسیار بسیار فعال بود مسعود رجوی بود.
یعنی بهرحال با شیوههای مختلف سعی میکرد که این ارتباطات رو برقرار بکنه.
از جمله تصمیم دیگری که گرفته شد، و بسیار مهم بود.
تصمیم فرار رضا رضایی بود. یعنی مرکزیت سازمان تصمیم گرفت که رضا را با توجه به محملی که داشت.
…. ساواک بهشدت دنبال دستگیری احمد رضایی بود و رضا هم خب برادر او بود.
رضا با چشمهای که به ساواکیها نشان داد آنها را خام کرد.
…. پدر طالقانی مسأله دستگیری و شکنجه حنیف نژاد، و خلاصه اعضای مرکزیت را در مسجد و ملأ عام اعلام میکند.
اونجا توفانی بهراه افتاد چون اعضای مجاهدین خلق و بنیانگذاران، که همه اعضای قدیمی نهضت آزادی و جبهه ملی بودند. و در جامعه شناخته و اعتباری داشتند….