همراه با سؤالات شما- قسمت ۳۷
چه عواملی به رژیم برای استمرار سرکوبش کمک کرده است؟ و این عوامل الآن در چه وضعیتی قرار دارد؟
پشتوانه قدرت برای سرکوب:
خمینی برای سرکوب آن همچنین سرکوب وحشیانه در عصر آگاهی و ارتباطات؛ نیاز به یک پشتوانه قدرت داشت همانگونه که شاه برای سرکوب قدرت خود را از حمایت آمریکا میگرفت.
خمینی در همین رابطه به اتکای تروریسم و آزاد کردن نیروی مهیب و وحشی نهفته در هسته ارتجاع تحت نام اسلام؛ موفق شد که بساط قدرت منطقهیی خودش را پهن کند
خمینی و خامنهای به اعتبار چنین قدرتی از کشورهای غربی و منطقه باج گرفتند که در رأس این اخاذی هزاران بلایی بود که کشورهای غربی بر سر مجاهدین آوردند و بالاترین هدیه را برای استمرار سرکوب و تمدید عمر رژیم به وی اعطا کردند. به عنوان نمونه میتوان: ۱۵سال لیستگذاری تروریستی مجاهدین توسط آمریکا و اروپا/ کودتای ننگین ۱۷ژوئن/ بمباران ارتش آزادیبخش توسط آمریکا و ۱۲دولت همپیمان/ خلعسلاح ارتش آزادیبخش/ تقدیم اشرف و مجاهدین به مزدوران خامنهای که تشنه به خون مجاهدین بودند و... . . را نام برد.
الان قدرت منطقهیی ریخته است/ کافیست نگاهی داشته باشیم به وضعیت رژیم در عراق مشخص است دولت مطلوبش را نتوانست سر کار بیاورد و از همه مهمتر با قیام مردم عراق روبهروست در لبنان هم همینطور است در سوریه در حال اخراج است و مستمراً زیر بمباران است و از شدت ضعف صدایش را هم در نمیآورد/ قاسم سلیمانی معمار این قدرت منطقهیی را از دست داده است و جایگزینی ندارد در سایر کشورهای دیگر که روزگاری مدعی اشغال آنها بود در همین وضعیت است
از همه مهمتر وقتی با خفت و خواری و وطنفروشی به چین و روسیه پناه میبرد این نشان میدهد که سلاح تروریسم رژیم دیگر کارآیی خود را از دست داده است.
حمایت بینالمللی
خمینی و خامنهای برای استمرار سرکوب نیاز به یک حمایت یا حداقل سکوت یا سازش بینالمللی داشتند تا هر میزان جنایتی که میکنند؛ کسی مزاحم آنها نشود همانگونه که خمینی و خامنهای ۱۲۰هزار اعدامی و سی هزار قتلعامی و هزاران جنایت در زندانها را در پرونده خود داشته و دارند ولی حامیان مماشت گر این رژیم که همه اهرمهای خبری دستشان بود؛ سکوت مرگباری را به سود رژیم و به ضرر مقاومت و مردم ایران اتخاذ کردند.
این رژیم برای ادامه سرکوبش از حمایتهای خارجی؛ ماکزیمم بهرهبرداری را داشت یا هیتلر که بالاترین بهرهبرداری را از مماشات برای گسترش مناطق تحت اشغالش بهدست آورد. .
اما الآن که نگاه میکنیم مماشات ضربه جدی خورده است و در حال حاضر آمریکا رودرروی این رژیم صفآرایی کرده است و با تحریمهای کمرشکن رژیم را ضعیف میکند
الان مابازای هر جنایت جهان به اعتراض بلند میشود و این هزینه سرکوب را بسیار بالا میبرد و دست خامنهای را میبندد.
پول و نفت
نیروی سرکوبگر چون النهایه مزدوری بیشتر نیستند تا جایی دست به جنایت میزنند که:
اولا: پشت داشته باشند و خطر سرنگونی را بالای سر نظام حس نکنند
ثانیا: پول و زندگی خوبی برای خود و خانواده اشان تأمین باشد.
پول باد آورده نفت این هر دو را برای نیروهای سرکوب تأمین میکرد.
اما در حاضر نفت و صادرات رژیم به کمترین حد فروش خودش رسیده است بهصورتی که پشت نان شبش مانده است.
یک دستی در رأس نظام
برای سرکوب در داخل رأس نظام باید یک دست باشد والا توان نظام را برای سرکوب میبندد.
همانطور که در دهه۶۰دست خمینی را برای هر جنایتی باز میگذارد اما در قیام آبان۹۸ شقه بالایی نظام دست بستگی زیادی برای خامنهای ایجاد کرد. داستان طرح سه فوریتی مجلس یا گرفتن یقه خامنهای در رسانهها بابت کشتن مردم یا سقوط هواپیمای اکراینی و... .
در حال حاضر بهدلیل ضعف خامنهای و بهدلیل سیاست انقباض و جراحی خامنهای الآن بخش زیادی از همان نیروی ۴درصد چاق شده همراه خامنهای نیست. و این دست خامنهای را برای سرکوب میبندد.
نیروی وفادار به عبارتی نیروی ایدئولوژیک
این رژیم روزگاری چنین نیروهایی داشت ولی الآن حتی یک مورد آن هم پیدا نمیشود.
الان آنچه که خامنهای را چند بار وادار به بیان علنی موضوع کرده است همان ریزش سپاه است
وقتی اکثر فرماندهان سپاه بهدنبال کسب تابعیت کشورهای دیگر برای خود و زن و بچههای خودشان هستند میشود فهمید که در روزگار قیامهای سخت آنها به چه فکر میکنند؟ حفظ نظام یا فرار!؟
برای فهم این موضوع کافیست به آمار میزان ریزش سپاه و در رأس آن بریدگی فرمانده سپاه جعفری هم نگاهی داشته باشیم.
نیروی کمی سرکوب مانند بسیج برای مقابله با شورشها و قیامهای تودهیی گسترده
روزگاری بدنه سرکوب این رژیم را بسیج تشکیل میداد ولی الآن عمده بسیجها جزو اقشار سقوط کرده به همان طبقه ۹۶درصد گرسنه هستند. کافیست به میزان آه و نالهای که این نفرات میکنند کمی گوش کنیم
کافیست به قیام آبان ۹۸ نگاه کنیم که حتی یک بسیجی در صحنه سرکوب نبود و همه کادرهای سپاه بود
کافیست به نیروهای بهاصطلاح مدافع حرم رژیم نگاه کنیم که چندتای آنها بسیجی بودند
کافیست نگاهی داشته باشیم به تمامی پایگاههای خالی بسیج
و کافیست نگاهی داشته باشیم به عضوگیری جدید برای بسیج
در زنجیر بودن مجاهدین و مقاومت ایران
حداقل از سالهای ۱۳۸۲ تا پایان هجرت بزرگ یعنی همان دوران پایداری پرشکوه مجاهدین خلق که تنها هماورد این رژیم بود در غل و زنجیر تهاجمات سهمگین رژیم و مزدوران عراقی و آمریکا و ۱۲ دولت دیگر بود.
اگر مقاومت و مجاهدین در چنین غل و زنجیری نبودند و اگر تمام انرژی آنها صرف دفاع و حفظ کیان این مقاومت نمیشد هرگز رژیم نمیتوانست با دست باز هر جنایتی را انجام بدهد و به سرکوبش ادامه بدهد.
اما امروزه این مقاومت روزبهروز بعد از هجرت بزرگ در حال درخشش است اینرا میتوان از روی کانونهای شورشیاش فهمید این را میتوان از مقاومت زندانیانش فهمید این را میتواند از برگزاری گردهمایی با شکوه کهکشانش فهمید این را میتوان از حمایت بینالمللیاش فهمید و این را میتوان از حمایت مردم در داخل ایران فهمید
به چه دلیل الآن میگوییم نیروی سرکوبگر رژیم ضعیف شده اند؟
به دلایل زیر میتوانیم بگوییم که دستگاه رژیم ضعیف شده است:
وقتی نگاهی به پایههای دستگاه سرکوب کنیم همانگونه در بالا توضیح دادیم این پایهها الآن یا وجود ندارد یا به ضد خودش تبدیل شده است یا کارآیی سابق را دیگر برایش ندارد.
وقتی همه از دوست و بهویژه خود دشمن و شخص روحانی میگویند در ضعیفترین موقعیت خود در ۴۱سال گذشته هستند آخر چگونه میشود که یک رژیم در کلیت و تمامیت این همه در ضعف و ذلت رفته باشد ولی ارگان سرکوبگرش سر و مر و گنده باقی مانده باشد؟! این غیرممکن است وقتی شیری پیر میشود بهرغم داشتن همان چنگ و ناخن دندان ولی بهقول معروف روباه هم برایش تره خورد نمیکند.
در حال حاضر یک مقاومتی در صحنه داخلی و بینالمللی است که بابت سرکوبش از رژیم هزینه میگیرد و دستش را میبندد و توان بسیج جهانی را علیه رژیم دارد.
رژیم ناتوان از تأمین هزینه سرکوبش مانند سابق است و این باعث ریزش بخش عمده بسیج و کادرهای پایین سپاه شده است.
دستگاه سرکوب رژیم الآن نیروی وفادار ندارد ولی تا دلتان بخواهد جانی دزد و غارتگر دارد که همه چیز آنها خودشان و زن و بچه خودشان است.
الان این رژیم در عصر ارتباطات با ۶۰میلیون کاربر ایرانی در اینترنت به سر میبرد و این اجازه نمیدهد که هیچ جنایتی مخفی بماند و این دست دستگاه سرکوب را میبندد.
دستگاه سرکوب رژیم الآن فاقد پشتوانه قدرت برای سرکوب است. الآن خامنهای که پشتوانه قدرت تروریستی و منطقهیی خودش را از دست داده ضعیف است و نمیتواند تکیهگاه محکمی برای نیروهای سرکوبگر باشد. نیروهای سرکوبگر احساس ناامنی از آینده خودشان میکند و این دست آنها را از جنایتهای مانند دهه۶۰ میبندد.
این مقاومت که روزی در بند زد و بندهای ارتجاع و استعمار بود آزاد است و رژیم هرگز توان مهار و ضربه زدن جدی به آن را نخواهد داشت و این مقاومت نمیگذارد معادلهای به سود رژیم تمام شود به عکس همه چیز را به سود سرنگونی تغییر میدهد.
الان بالای نظام شقه روده است و یک دستی در رأس نظام وجود ندارد و این دست خامنهای را پیشبرد مقاصد سرکوبگرانهاش میبندد به همین دلیل دارد مسیر انقباض کامل را میرود. انقباضی که هرگز به نتیجه نخواهد رسید و خامنهای از آشی که برای حذف باندهای رقیبش پخته است؛ نخواهد خورد.
الان هم و غم خامنهای جلوگیری از بریدگی و ریزش سپاه و بسیج است چگونه چنین نیرویی سر بزنگاه برایش کار خواهد کرد؟
آیا دستگاه سرکوب این رژیم و شخص خامنهای چون ضعیف شده پس توان کشتار نخواهد داشت؟
دقت کنید این رژیم تا لحظه آخر میکشد و دست از کشتار بر نمیدارد. هرگز صحنه ۵۷ شاه تکرار نخواهد شد و ما روزی را نخواهیم دید که خامنهای سوار هواپیما شده و ایران را ترک کند.
نکته بسیار بسیار مهم این است که کشتار بهمعنی قدرت نیست. خامنهای باز هم میکشد ولی میگوییم که این کشتار اولاً برایش هزینههای بسیار بالایی دارد و دستش را میبندد و محدودش میکند. در ثانی وقتی میکشد چون ضعیف است توان استمرار نخواهد داشت و کافیست که نگاهی داشته باشید به و اکشن سردمداران سپاه بعد از قیام آبان ۹۸ که میگفتند بزرگترین خطر از سر نظام رد شد.
حرف اصلی این است که این بار هم میکشد ولی این کشتار برخلاف دهه۶۰ که اساساً مجاهدین در صحنه بودند و هزینه تمام مقاومت را میپرداختند این بار خلق ۹۶درصدی به همراه کانونهای شورشی و ارتش آزادیبخش در صحنه است کافیست شما به این فکر کنید که اگر و اگر این بار قیامی صورت بگیرد و یک لشکر گرسنه برانداز ۹۶درصدی رو در روی این رژیم صف بکشد آیا دستگاه سرکوب این رژیم توان مقابله دارد یا ندارد؟ هرگز ندارد و دوامی جز چند روز نخواهد آورد در این مطلقاً نباید تردید کرد و این همان ضعف دستگاه سرکوب رژیم است
دستگاه سرکوب خامنهای کی و چگونه در هم شکسته میشود؟
قبل از همه باید باور کنیم که این رژیم و دستگاه سرکوبگرانهاش ضعیف و درهم شکسته است و رژیم دارد با نقاشی و دود و دم آن را سرپا نشان میدهد.
کانونهای شورشی باید با ضربه زدن به دستگاه سرکوبگر این رژیم به مردم این حقیقت را نشان بدهند که رژیم ناتوان است و هر چه میگیرد و میبندد وی عملیات ادامه دارد و هر روز در سراسر میهن ضربه میخورد. باید به مردم امید و روحیه بدهند و آنها را به بازگشت به میدان و قیام و شورش ترغیب کنند.
زندانیان سیاسی با مقاومتهای خود باید هر چه بیشتر نشان بدهند که پشمی به کلاه رژیم در زندانها یعنی جایی که مطلق نابرابری تعادل قواست به کلاه رژیم باقی نمانده است و این کارها بسیار اختناق شکن است.
خامنهای بهدلیل ضعف دستگاه سرکوبگرش با تمام توان میکوشد که جرقه قیام و شورش نخورد چون عاقبت آن را میداند پس باید کانونهای شورشی که نقشه جرقه زن و آتش زنه را دارند این جرقه را روشن کنند و انبار باروت سراسری و بنزین کف خیابانهای وطن را مشتعل کنند.
اعتراضات و تظاهرات اقشار بیوقفه باید ادامه پیدا کند چون اختناق شکن است.
با توجه به ضعف خامنهای و رژیم و دستگاه سرکوبگر این رژیم چشمانداز سرنگونی چیست؟
وقتی «ایمان» پیدا کنیم و به «باور» برسیم که این رژیم ضعیف است دیگر فریب ترفندها و دود دمها و نقاشیهای سرکوب را نمیخوریم و میتوانیم قیام کنیم
این مردم و مقاومت هستند که باید بساط رژیم را در هم بریزند
در پایان باید تأکید کنیم که وقتی صحبت از فرصت تاریخی برای سرنگونی میکنیم منظور همین است یعنی همه شرایط برای سرنگونی اماده است ضعف و ناتوانی رژیم در حل و فصل مسائل اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و آزادیهای سیاسی و ناتوانی دستگاه سرکوب و خشم و کینه مردم و وجود یک طبقه معارض ۹۶درصدی گرسنه که چیزی برای از دست دادن ندارد یک مقاومت جان برکف و قدرتمند در عرصه داخلی و بینالمللی و شرایط مساعد بینالمللی و منطقهای ...
آیا نمونه تاریخی برای درهم شکستن چنین دستگاهی وجود دارد؟
بله بر می گردیم به همان داستان سرنگونی نظام مغولها که سالیان سال با سایه سرکوب بر ایرانیان حکومت کردند
روزی یک مغول که میخواست ۱۷نفر ایرانی را بکشد توسط یکی از این نفرات کشته میشود توسط یکی از این نفرات کشته شد و آوازه کشته شدن یک مغول ذهنیت طلسم شده مردم ستمدیده را شکست. و همه دیدند که میشود مغولها را که با تعداد اندکی بر سرزمین پهناور ایران حکمرانی میکنند کشته و سرنگون کنند. و این نمونه برایشان روحیه رزمنده و ایمان و باور به سرنگونی را آورد.
اما داستان اصلی از روستای باشتین و دو برادر که همسایه بودند شروع میشود؛ چند مغول بیابانگرد به خانه این دو میروند و زنان و دخترانشان را طلب میکنند. برخلاف سالهای سال اسارت و کرنش و سازش و تسلیم این دو برادر که به مقاومت برخاسته و مغولان را میکشند؛ مردم باشتین اول میترسند، ولی مرد شجاعی به نام «عبدالرزاق» که میدانست مغول ضعیف شده و تنها با سایه سرکوب به حکومتش ادامه میدهد؛ دعوت به ایستادگی میکند.
خبر به قریههای اطراف میرسد؛ حاکم سبز وار مأمورانی را میفرستد تا دو برادر را دستگیر کنند. «عبدالرزاق» با کمک مردم روستا مأموران را میکشد. در نهایت حاکم سبز وار سپاهی چند صد نفره را به باشتین میفرستد، ولی حالا خیلیها جرأت مقاومت پیدا میکنند؛ «عبدالرزاق» فرمانده قیام میشود.
در چند روستا، مردم مغولان را میکشند و خبرهای مغولکشی کمکم زیاد میشود. «عبدالرزاق» نام سربداران بر سپاهیان از جان گذشتهاش میگذارد. فوجفوج مردمان به ستوه آمده از ستم مغولها به باشتین میروند تا به «عبدالرزاق» بپیوندند و در برابر سپاه «ارغونشاه» (حاکم سبز وار) بایستند.
«عبدالرزاق» بر «ارغونشاه» پیروز میشود و سبز وار فتح میشود؛ پس از صد و بیست سال ایرانیان بر مغولها فائق میشوند. آن روز حتماً پرشکوه بوده است.
طغای تیمور ایلخان مغول، یک ایلچی مغول را میفرستد تا سربداران از او اطاعت کنند؛ سربداران او را هم میکشند و از طغای تیمور میخواهند که اطاعت کند. سربداران به جنگ طغای تیمور میروند و او را شکست میدهند و این نقطه پایان ایلخانان مغول است.