728 x 90

کارگران ایران، قربانیان دو ویروس

سخن روز ۹ اردیبهشت
سخن روز ۹ اردیبهشت

در آستانهٔ روز جهانی کارگر، عید کارگران و زحمتکشان هستیم و این مجالی است تا درنگی داشته باشیم بر وضعیت و موقعیت کارگران و زحمتکشان میهنمان که اکثریت جمعیت کشور را تشکیل می‌دهند.

 

 

کارگران و زحمتکشان ایران در شرایطی به‌استقبال روز کارگر می‌روند که هیچگاه و در تمام سالهای سیاه حاکمیت شاه و شیخ، این‌چنین تحت فشار نبوده و شرایطی تا این اندازه طاقت‌فرسا را تجربه نکرده‌اند. چرا که امسال علاوه بر تمام دردها و رنجهای ناشی از حکومت آخوندی، با دشمن دیگری نیز به‌نام ویروس کرونا نیز مواجه بوده و ناچار بودند که با دست خالی در دو جبهه بجنگند.

 

آخوند روحانی در توجیه لغو قرنطینهٔ نیم‌بند و فرستادن اجباری کارگران و زحمتکشان به‌سر کار یا در واقع فرستادن به‌قربانگاه کرونا گفت: «برای کارگری که اگر روز کار نکند دستمزدی ندارد و پولی ندارد برای غذای شب او چی؟ او را ما باید چه کار بکنیم؟» (سخنان روحانی در جلسهٔ هیأت دولت ـ ۲۰فروردین ۹۹).

 

کارگران، محتاج نان شب!

این یک جمله، آن هم از زبان رئیس‌جمهور نظام، ضمن آن‌که داغ ننگی است بر پیشانی این رژیم فاسد و ضد‌انسانی، وضعیت کارگران و زحمتکشان ایران در این رژیم ضدمردمی را هم تصویر می‌کند. آری اکثریت کارگران و زحمتکشان ایران به‌نقطه‌ای رسیده‌اند که اگر یک روز کار نکنند، شب، حتی نان خالی برای خوردن ندارند.

 

ظاهراً این دربارهٔ وضعیت کارگران روزمزد است، اما واقعیت این است که در حال حاضر اکثریت قاطع کارگران ایران مشمول همین تعریفند؛ چرا که به‌اذعان منابع حکومتی «بیش از ۹۶درصد قرارداد‌های ثبت شده کارگران از نوع موقت است و حدود ۳میلیون نفر کارگر غیررسمی در کارگاههای بدون شناسنامه به‌صورت روزمزد و بدون بیمه فعالیت می‌کنند». (روزنامهٔ ایران ارگان دولت روحانی ـ ۹اردیبهشت ۹۹).

 

به این ترتیب کارگر رسمی تقریباً از میان رفته است و اکثر کارگران، به‌طور پیمانی و با قراردادهای موقت و اغلب با اخذ چک سفید امضا استخدام شده‌اند تا کارفرما هر زمان که اراده کند بتواند آنها را اخراج کند و دست کارگر هم از همه جا کوتاه است، زیرا حضور ارتش بیکاران در پشت دیوار کارخانه که حاضرند برای پیدا کردن لقمه‌یی نان بخور و نمیر به‌کار در هر شرایطی تن بدهند، موجب می‌شود صدای هر اعتراضی به‌شرایط غیرانسانی کار در گلوها خفه شود.

 

بنابراین کارگران از کمترین امنیت شغلی محرومند و گاه با سابقهٔ دو یا سه دهه کار به‌آسانی اخراج می‌شوند و در واقع حکم مرگ تدریجی در مورد آنها به‌مرحله اجرا گذاشته می‌شود.

کارگران قربانیان اصلی روند انهدام تولیدند که بحران کرونا آن را شتاب بخشیده است. منابع حکومتی شمار کارگران بیکار را تا قبل از شیوع کرونا، ۳میلیون نفر عنوان می‌کردند که کرونا به‌طور مرگباری آن را شدت و افزایش داده است.

به‌گزارش روزنامه شرق (۲۶فروردین ۹۹) «وضعیت اشتغال در ایران هم، حالا شکننده‌تر از قبل شده است؛ از ۲۵اسفند تا نیمه دوم فروردین، در همین بازه زمانی کوتاه‌، ۶۰۰هزار کارگر رسمی از کار بیکار شده‌اند».

 

کارگران شاغل نیز حال و روز چندان بهتری ندارند. وضع آنها طی سالهای اخیر رو به‌قهقرا رفته و قدرت خرید آنها هر سال کمتر از سال قبل شده است. آخرین ضربه‌ای که در سال جدید از طرف رژیم آخوندی بر کارگران فرود آمد، این بود که محمد شریعتمداری، وزیر کار دولت روحانی، پس از یک ماه و نیم تأخیر، روز ۲۱فروردین ۹۹ اعلام کرد شورای عالی کار «حداقل مزد را با ۲۱درصد افزایش نسبت به‌سال قبل یک میلیون و ۸۳۵هزار و ۴۲۶تومان تعیین کرد». این مبلغ ۲۰درصد کمتر از نرخ تورم ۴۱درصدی رسمی است. بر اساس اصل ۴۱ قانون کار رژیم موظف است مطابق با نرخ تورمی که بانک مرکزی اعلام می‌کند تعیین کند و امسال بانک مرکزی نرخ تورم را ۴۱درصد اعلام کرد؛ بگذریم که در عالم واقع به‌خصوص در مورد اقلام حیاتی مانند مواد غذایی که اساس هزینه زندگی زحمتکشان را تشکیل می‌دهد، نرخ تورم به‌۱۰۰ درصد بالغ می‌شود. اما شورای عالی کار رژیم به‌جای افزایش ۴۱درصدی دستمزدها نسبت به‌سال قبل، حداقل دستمزد را تنها ۲۱درصد افزایش داد و این در حالی است که دستمزد اعلام شده یک پنجم خط فقر محسوب می‌شود چرا که خط فقر برای یک خانوار در شهرستانها نزدیک به‌۵ میلیون تومان و در تهران نزدیک به‌۱۰ میلیون تومان است (رسول خضر عضو کمسیون اجتماعی مجلس ارتجاع، دنیای اقتصاد ۹آذر ۹۸).

 

به این ترتیب کارگران ایران در این سالها، پیوسته سال به‌سال محرومتر و فقیرتر از سال پیش شده‌اند. آن چنان که اگر در ابتدای سال۹۷ طبق مصوبه‌ٔ وزارت کار دستمزد ماهیانه۲۳۲ دلار بود در سال گذشته این میزان به۱۳۰دلار رسید.

 

کارگران ایران، بردگان عصر حاضر

این شرایط عملاً موقعیت کارگران ایران را به‌موقعیت بردگان دوران باستان تنزل داده است. چرا که آنها از همهٔ‌ حقوقی که طی یکصد سال گذشته با رنج و رزم و مبارزه کارگران ایران به‌دست آمده محروم شده‌اند، نه از بیمهٔ قابل اتکا برخوردارند، نه حق تشکل و سازمان‌یابی دارند، نه امنیت شغلی دارند، نه در کارخانه‌ها و کارگاههای قرون‌وسطایی از حداقل استانداردهای ایمنی برخوردارند و نه حق کمترین اعتراضی دارند و پاسخ هر اعتراض و اعتصاب را، با زندان و شکنجه یا دست‌کم اخراج از کار می‌گیرند.

 

گزافه نیست اگر گفته شود حقوق کارگران در نظام آخوندی گاه از حقوق بردگان در نظام برده‌داری هم کمتر است، چرا که برده‌دار لااقل موظف به‌سیر کردن شکم بردگانش بود، اما آخوندهای حاکم، حتی در همین حد هم تعهدی نسبت به‌کارگران احساس نمی‌کنند.

 

آخوند روحانی طی سخنانی در توجیه روانه کردن کارگران به‌روی میدان مین کرونا گفت: ««کرونا یک بیماری است ولیکن بیکاری یک خطر بزرگ است، نباید مرگ و میر ناشی از کرونا مهار شود ولی مرگ و میر ناشی از فقر و بیکاری راه بیفتد». (سخنان روحانی در جلسهٔ هیأت دولت ـ ۳۱فروردین ۹۹).

 

به‌این ترتیب رئیس‌جمهور پلید نظام آخوندی، کارگران ایران را بین مرگ بر اثر کرونا یا مرگ بر اثر فقر و بیکاری مخیر می‌کند. اما روحانی و خامنه‌ای پتانسیل عظیم انقلابی کارگران و زحمتکشان ایران را در دست‌کم گرفته‌اند و گمان می‌کنند که آنها هم‌چنان دست و پا بسته بر جای خود می‌مانند تا آخوندهای فاسد و قدرت‌پرست هر بلایی را بر سر آنها بیاورند، اما هرگز چنین نیست کارگران و زحمتکشان ایران تقدیری را که آخوندها و پاسدارا نشان می‌خواهند بر آنها تحمیل کنند، برنمی‌تابند، آنها رقم زنندگان تقدیر خویشند. کسانی در رژیم که هنوز گوشی برای شنیدن صدای پای طوفانی که نزدیک می‌شود، دارند، به‌سردمداران رژیم هشدار می‌دهند «یک ابر جنبش اعتراضی» شدید و خشونت‌بار با شرکت فرودستان جامعه در راه است (روزنامهٔ حکومتی جهان صنعت ـ ۳اردیبهشت ۹۹) و آن دیگری هشدار می‌دهد: شرایط کنونی «بسان یک بمب اجتماعی است که می‌تواند هر لحظه منفجر و منجر به‌ناآرامی اجتماعی شود» (آرمان ۲۴فروردین ۹۹).

 

 

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/467a0052-c165-49cf-88f5-780878b75e5b"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات