هر چه دارید در کفه جنگ تودهیی مسلحانه بگذارید.
دل قوی دارید که باز هم خدا با ماست.
همان نیروی عظیمی که ما را به این حد رسانده، قادر است ما را حفظ کند.
و در کنف حمایت خود گیرد.
از هیچ فیضی ما را محروم ندارد و به اذن خودش باز هم بالاتر از اینها برساند.
از هیچ فیضی ما را محروم ندارد و به اذن خودش باز هم بالاتر از اینها برساند.
مجاهد بنیانگذار سعید محسن در سال۱۳۱۸در یک خانواده از قشر متوسط در زنجان بهدنیا آمد.
تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در همانجا گذراند.
سپس برای ادامه تحصیل به تهران آمد. در سال۱۳۴۲از دانشکده فنی در رشته مهندسی تأسیسات فارغالتحصیل شد.
دوران دانشجویی سعید مصادف با سالهای ۱۳۳۹تا ۱۳۴۲و فعالیتهای جبهه ملی و نهضت آزادی ایران بود.
هنگامیکه سعید همراه با تعدادی از جوانان مبارز آن روزگار، در بهمن سال۴۱دستگیر شد.
از همانجا رابطهاش با محمد حنیفنژاد هر چه نزدیکتر گردید.
سعید ذهنی جستجوگر داشت.
هرگز از آموختن غافل نمیشد. سعی میکرد از همهچیز سر در بیاورد.
نهتنها به کارهای فنی رشتهاش علاقه فراوان داشت، بلکه از وظیفه اجتماعی و فکری خود نیز غافل نبود.
میگفت اگر جامعه بر پایهیی صحیح و عادلانه نچرخد. یک مهندس خوب هم جز در خدمت سرمایهداران کاری انجام نخواهد داد.
در سال۴۱هم که زلزله بوئینزهرا ویرانیهای زیادی بهبار آورد.
سعید محسن و اصغر بدیعزادگان در رأس گروههای دانشجویی بودند که با هم بهمیان مردم رفتند.
سعید محسن پس از پایان تحصیلات بهخدمت نظاموظیفه رفت.
سعید بهعلت سوابق سیاسی و اسارتش برای خدمت به جهرم فرستاده شد، جایی که بیشازپیش با تودههای رنجکشیده مردم ایران آشنا شد.
پس از پایان خدمت نظاموظیفه، سعید به تهران آمد. و در کارخانه ارج و سپس کارخانه سپنتا بهکار مشغول شد.
او همزمان به فعالیتهای سیاسی خود ادامه داد.
مطالعات عمیق و زندگی با محروم ترین اقشار جامعه از سعید محسن عنصری ساخته بود که دیگر فعالیتهای رفرمیستی جبهه ملی و نهضت آزادی وی را ارضا نمیکرد.
در این ایام او شبانهروز در فکر یافتن چارهیی برای خروج از بنبست مبارزه بود.
سرانجام در ملاقات با محمد حنیفنژاد به ضرورت تأسیس یک سازمان انقلابی و حرفهیی برای گشودن بنبست مبارزاتی پیبرد.
سعید بهمراه محمد حنیف و اصغر بدیعزادگان در زمره بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق ایران درآمد.