کتاب بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق ایران- قسمت ۳۴
مهندس بازرگان: چشم، با کمال میل
هفتهنامه «عصر ما»، نشریه باند مجاهدین انقلاب اسلامی، در شماره مورخ ۲۱خرداد۷۹، مصاحبهیی با محمدمهدی جعفری که وی را «دکتر سید محمد مهدی جعفری، استاد دانشگاه شیراز و نماینده دور اول مجلس شورای اسلامی و از یاران آیتالله سیدمحمود طالقانی» معرفی کرده، چاپ کرده است. در این مصاحبه محمدمهدی جعفری به موضعگیریهای خمینی در قبال جریانهای مختلف و مجاهدین قبل از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی و وقایع آن دوران پرداخته است. برخی از نکات این مصاحبه را در زیر ملاحظه میکنید:
جعفری درباره حمایت پدر طالقانی و مهندس بازرگان از مجاهدین و نحوه برخورد بازرگان با بنیانگذار مجاهدین محمد حنیفنژاد که خواستار کمک وی شده بود، میگوید: «آقای مهندس بازرگان سال۶۴ از زندان بیرون آمد. خود ایشان میگفت که من توان کار چریکی را ندارم ولی در عینحال اذعان میکرد که مبارزه پارلمانتاریستی هم دیگر فایده ندارد. بعد هم مجاهدین خلق تماس گرفتند با ایشان، گفته بود: چه کمکی از من ساخته است؟ گفته بودند که کمک فرهنگی و ایشان گفته بود چشم در اینباره با کمال میل».
مصاحبهکننده میپرسد، «یعنی مهندس بازرگان رسیده بود به اینکه رفرم فایده ندارد، اما در عینحال خود ایشان هم خطمشی اثباتی انقلابی هم نداشت»؟ وی میگوید: «بله همینطور است. ولی آیتالله طالقانی کار اثباتی هم میکرد. برادر دکتر سامی سرباز بود، رفته بود شمال در دریا غرق شد. شب جمعهیی بود که آیتالله طالقانی به من گفتند من میخواهم بروم پیش پدر آقای سامی تو هم میآیی؟ من گفتم بله! ما هم رفتیم یک ژیان بود که یادم نمیآید مال چه کسی و رانندهاش که بود؟ آیتالله طالقانی و من عقب نشسته بودیم و آقای شانهچی جلو نشسته بود. ما داشتیم میرفتیم. در راه رادیو خبر از ویتنام داد. آقای طالقانی گفت: «بهخدا قسم اگر گرفتاریهای اجتماعی را نداشتم لباس چریکی میپوشیدم و به کوه میزدم. واقعاً آقای طالقانی برای عملیات قهرآمیز و انقلابی مصمم بود و تعارف نمیکرد».
جعفری با اشاره به آماده شدن مجاهدین و دیگر نیروهای انقلابی برای عملیات مسلحانه همزمان با جشنهای ۲۵۰۰ساله شاه در سال۵۰ میگوید: «مبارزین هم خود را برای ضربهزدن به این جشن آماده میکردند تا در دنیا انعکاس وسیعی پیدا بکند دستگاه هم میخواست همه موانع را از سر راه خود بردارد که بهدنیا وانمود بکند که هیچ مبارزهیی در دنیا علیه ما وجود ندارد. اگر هم باشد در حد یک ترقه در کردن است. رسول پرویزی از روشنفکران لاییک آن زمان، مقالهیی نوشت که ترقهبازی تا کی؟ یعنی این مبارزات، ترقهبازی بچگانه است. در شهریور۰۵ بهطور زنجیرهیی کادرهای مجاهدین خلق پیش از آغاز عملیات خود دستگیر شدند».
وی راجع بهوقایع دهه۵۰ و اواخر دهه۰۴ به مطهری، بهشتی، باهنر، دکتر شریعتی و مهندس بازرگان اشاره کرده و میگوید آنها «فعالیتهای خود را عمدتاً در حسینیه ارشاد متمرکز کردند که البته این مرکز از حدود سال۰۵ بیشتر محل انتشار دیدگاههای دکتر شریعتی قرار گرفت. آیتالله طالقانی البته پس از دستگیریهای سال۰۵ مجاهدین صراحتاً وارد مرحله براندازی شد. با دستگیری مؤسسان علناً از آنان اسم برد و تجلیل کرد و بههمین جهت یک ماه در محاصره ساواک قرار گرفت و بعد هم تبعید شد بهزابل، و پس از آن هم بهبافت کرمان. مابقی نیروها که پیش از این نام برخی از آنها را ذکر کردم پس از مدتی فعالیت در حسینیه ارشاد به فعالیتهای فرهنگی خود در انجمن اسلامی پزشکان و مهندسان ادامه میدادند».
جعفری در ادامه این مصاحبه به هواداری سردمداران رژیم آخوندی از مجاهدین در آن سالها و همچنین موضع شخص خمینی اشاره میکند و میگوید: «…در آذرماه سال۴۵ آیتالله طالقانی، آیتالله منتظری، آقای هاشمی رفسنجانی آقای لاهوتی و عدهیی دیگر را به زندان انداختند، تا پیش از آن آقایان طالقانی، خامنهای، هاشمی پشتیبان مجاهدین و حرکتهای چریکی بودند. آقای هاشمی در همان ایام بهنجف رفته بود که تأییدی برای مجاهدین بگیرد اما امام گفته بودند که من نه تأیید میکنم و نه تکذیب. بعد از نجف به انگلستان رفته بود و با بقایای مذهبی مجاهدین تماس گرفته بود و آنها وی را توجیه کرده بودند و از ریشههای انحراف برای ایشان سخن گفته بودند. آقای هاشمی مجدداً به نجف بازمیگردد و نظر امام را با ارائه توضیحات جدید، جویا میشود. هنگامی که به ایران آمد در منزل آیتالله طالقانی نظر امام را نسبت به مجاهدین از ایشان جویا شدم که آقای هاشمی گفت: بار دوم هم امام نه یک کلمه آنها را تأیید کرد و نه تکذیب. ایشان هم میگفت که به امام گفتم با این وضع بهتر است وارد این ماجرا نشوید».