در این قسمت از برنامه راهی که آمدیم به جمعبندی که توسط محمد حنیفنژاد از مبارزات گذشته صورت گرفت میپردازیم. در این جمعبندی از علل شکست مبارزات گذشته، حرفهیی نبودن کادرها در مبارزه و نداشتن ایدئولوژی بود. او اسلام را بهعنوان ایدئولوژی راهنمای عمل مبارزاتی برگزید و یک تشکیلات انقلابی را پایه گذاشت. چیزی که منجر به تأسیس سازمان مجاهدین خلق ایران شد.
دستگیری محمد حنیفنژاد پیش از انقلاب سفید
در جریان دستگیریهای پیش از انقلاب سفید، محمد حنیفنژاد نیز دستگیر شد. او برای مدتی به همراه سران نهضت آزادی و جبهه ملی، مانند مهندس مهدی بازرگان، عزتالله سحابی و… به زندان افتاد. او در زندان با بسیاری از سران این جریانهای گفتگوها و بحثهای طولانی داشت. این افراد اغلب با به پایان رسیدن امکان مبارزهٔ مسالمتآمیز، همه چیز را تمام شده میدانستند. حتی نگران معیشت خود و آسیب دیدن زندگی فردی بودند.
جمعبندی محمد حنیفنژاد از مبارزات گذشته
یکی از مواد مهم جمعبندی محمد حنیفنژاد و یارانش از مبارزات گذشته بر همین اساس،خلأ رهبران ذیصلاح بود. کسانی که بتوانند در هر شرایطی سنگر مبارزه را حفظ کنند. همچنین حرفهیی نبودن (تمام وقت نبودن) و نداشتن ایدئولوژی را از جمله ضعفهای مبارزات گذشته دانستند. علاوه براین در این جمعبندی، بر ضرورت مبارزه مسلحانه و تشکیلات انقلابی تأکید داشت. این پس از آن بود که امکان مبارزه مسالمتآمیز و در نتیجه بر ضرورت داشتن تشکیلات انقلابی تأکید شد.
برگزیدن اسلام بهعنوان ایدئولوژی
در آن زمان تمامی سازمانهای انقلابی که در سراسر جهان آزمایش پیروزی و پیشروی خود را در ویتنام، کوبا و … پس داده بودند، دارای ایدئولوژی مارکسیستی بودند. جو سیاسی ایران نیز بیتاثیر از این پدیده نبود. در ایران آنچه بهعنوان ایدئولوژی وجود داشت، یا راست ارتجاع (تفکرات آخوندی) بود یا نوعی اسلام بورژوایی و رفرمیستی(جبهه ملی) و یا ایدئولوژی مارکسیستی بود. با این حال محمد حنیفنژاد بر ضرورت داشتن ایدئولوژی برای مبارزه آزادیبخش تأکید داشت. او مطالعات و تحقیقات بسیاری که به همراه یارانش سعید محسن و علی اصغر بدیع زادگان انجام داد. پس از آن مطالعات او اسلام را بهعنوان ایدئولوژی خود برگزید.
اما او چهرهٔ جدیدی از اسلام ارائه میداد. چهرهای که به کلی از آنچه پیش از آن گفته میشد متفاوت بود. وی برای اولین بار بانی این تئوری بود که در اسلام حقیقی، مرز بین حق و باطل، نه از میان با خدا و بیخدا بلکه از میان استثمار کننده و استثمار شونده میگذرد. این یک انقلاب بزرگ در تفکرات مذهبی آن زمان که بیخدایان را نجس برمیشمرد، محسوب میشد. با چنین شاخصی، یک دیندار میتوانست در جبهه باطل و یک بیخدا در جبهه حق باشد.
تشکیلات انقلابی
همچنین محمد حنیفنژاد با تأکید بر ضرورت مبارزه مسلحانه و آمادگی برای آن اقدام به تشکیل یک تشکیلات انقلابی کرد. در آن زمان بودند کسانی که بر اساس همین ضرورت، بیمقدمه دست به سلاح بردند. اما محمد حنیفنژاد این عمل را ماجراجویی و تروریسم میدانست. او معتقد بود عمل مسلحانه باید دارای پایههای تئوریک قوی و پس از تدوین ایدئولوژی، استراتژی و تاکتیکها صورت پذیرد.