طی دو سال که از گماشته شدن رئیسی بهدست خامنهای بر مسند ریاستجمهوری نظام میگذرد، جلاد۶۷ پیاپی وعدهٔ سر و سامان دادن بهاقتصاد فروپاشیده را میدهد. یک روز میگوید «مهار تورم... را در دسترس میبینم!» (۱۴مرداد۱۴۰۰)؛ روز دیگر مدعی میشود «بهدنبال مهار تورم هستیم!» (۲۴تیر۱۴۰۱)؛ یک بار داد سخن میدهد که «مهار تورم برنامهٔ دائم دولت تا تحقق آن است» (۵مرداد۱۴۰۱)؛ و بار دیگر ادعا میکند «دولت پیگیر مهار تورم است!» (۱۶ اردیبهشت۱۴۰۲).
اما در آستانهٔ دوسالگی گماشتن رئیسی، آمار و ارقام کارگزاران خود رئیسی وضعیتی دیگر را نشان میدهد: درهم شکستگی اقتصادی و بحرانی که هر روز اوجی تازه میگیرد.
سازمان برنامه و بودجهٔ رژیم ۱۲خرداد از بدهی ۱۱۴۴هزار میلیارد تومانی دولت رئیسی بهنظام بانکی و بدهی ۱۸۹۴هزار میلیارد تومانی بهشرکتهای دولتی خبر میدهد. بدهی بهنظام بانکی هم یعنی چاپ سرسامآور اسکناس بیپشتوانه که همتی رئیس بانک مرکزی پیشین رژیم آن را «۱۲۴هزار میلیارد تومان» تنها «ظرف ۹ماه اول سال» ۱۴۰۱ عنوان میکند (بهمن۱۴۰۱).
روز ۳۱اردیبهشت هم ممبینی، معاون سازمان برنامه و بودجهٔ رئیسی در اعترافی شوکهآور رقم کسری بودجهٔ دولت را ۷۹۴هزار میلیارد تومان اعلام کرد. در حالی که در لایحهٔ بودجهٔ ۱۴۰۲ رئیسی، میزان ناترازی و کسری بودجه عدد بیسابقهٔ ۴۶۰هزار میلیارد تومان بود که همان موقع کارشناسان این عدد را نصف کسری بودجهٔ واقعی و معادل درهم شکستگی اقتصادی عنوان میکردند.
غضنفری، رئیس هیأت عامل صندوق توسعه ملی تحت کنترل رژیم هم ۲۱اردیبهشت اعتراف کرد خامنهای و رئیسی صندوق توسعهٔ ملی را خالی کردهاند و از «یک صندوق ۱۵۰میلیارد دلاری» تنها ۱۰میلیارد دلار باقی مانده است.
این وضعیت باعث شده سران رژیم حتی گزینهٔ فروش جزایر ایران را هم روی میز بگذارند و آنطور که پادام، مدیرکل بیمههای اجتماعی وقت رژیم اعتراف کرد: به جایی میرسیم که باید قشم و کیش و خوزستان را بفروشیم تا حقوق بازنشستگان را بدیم!
شدت بحران باعث شده گرگهای نظام در بالاترین سطوح هم بهیکدیگر حمله کنند. از جمله پاسدار قالیباف که این روزها در کمین فرصت است تا تقصیر بحرانها را بهگردن رئیسی بیندازند، اذعان میکند «مدیران سالی ۱۰۴میلیارد دلار ثروت را هدر» میدهند، یعنی میدزدند و هیچ ردی هم از «گم شدن!» پولها باقی نمیگذارند.
این واقعیت رژیمی است که از هر سو در بحرانهای بیعلاج محاصره شده است. بهویژه در صحنهٔ اجتماعی که قیام ۱۴۰۱ را بهچشم دیده و بهگفتهٔ خودشان اکنون نیز بر روی بشکهٔ باروت، هر لحظه منتظر انفجار مهیب بعدی هستند.
راه برونرفت چیست؟
این همان صورت مسألهای است که خامنهای در پاسخ بهآن گرفتار است. یا باید در زمینهٔ برجام زهر بخورد تا راه نفسی برای نظام باز شود، که بهگفتهٔ خامنهای این مسیر تنزل بیپایان و کلید زدن سقوط بهدست خودش است.
یا باید بیشتر و بیشتر دست در جیب و سفرههای خالی مردم کند. از جمله آنطور که این روزها مردم میگویند، با گران کردن حاملهای انرژی و بنزین؛ که این مسیر را هم یکبار آزموده و در آبان۹۸ بهچشم دیده چه شعله و انفجاری از آن برخواهد خاست.
این بنبست در حالیست که خامنهای با آوردن رئیسی آخرین برگ خود را هم برای خروج از بحران بازی کرده که اکنون بهمفتضحانهترین شکل شکستخورده است. از سویی مقاومت ایران و کانونهای شورشی هم چه در داخل ایران و چه در پهنهٔ بینالمللی سنگینترین ضربات را بهاین پیکرهٔ بحرانزده و پوسیده وارد میسازند.
این صحنهٔ سیاسی-اجتماعی امروز ایران است. شرایطی انقلابی که ناقوسهای سرنگونی را بهصدا درآورده است.