برنامه «هماورد» گفتگویی است با برادر مجاهد خلق مهدی خدایی صفت از مسئولان سازمان مجاهدین خلق ایران. او در نخستین قسمت از این سلسله برنامه از دیدگاههای مختلف نسبت به انقلاب ضدسلطنتی سخن گفته و پاسخ میدهد که این انقلاب طلوع بود یا غروب. همچنین پیشینه و ویژگیهای انقلاب ضدسلطنتی را شرح داده و به چرایی و چگونگی دزدیده شدن این انقلاب توسط خمینی میپردازد.
انقلاب طلوع بود یا غروب؟
دار و دسته خود رژیم میگویند این انقلاب خوب و عالی بود که انتظار دیگری هم نباید داشته باشیم. دستهٔ دیگر میگویند نباید چنین انقلابی میشد.
اینها انگار با تکامل تاریخ مخالفت میکنند. گمان نمیکنم که اینها بهلحاظ کمی و عدد، نیروی قابل توجهی باشند. این را همه میدانند که مسألهٔ سلطنت و شعارهایی مثل «رضا شاه روحت شاد» را خود رژیم برای لوث کردن مقاومت مردم ایران دامن میزند. کما اینکه چندی پیش فردی از اطلاعات به اسم فکر کنم «عسکری» میگفت این شعار، کار سپاه است.
درست نیست که بخواهیم روند تکاملی امور را نادیده بگیریم. انقلاب کبیر فرانسه را ببینید.
این انقلاب نه تنها خود فرانسه، نه تنها اروپا، بلکه همهٔ جهان را تحت تاثیر قرار داد و ارزشهایش همچنان پا برجا و مؤثر است.
دستآوردهای انقلاب کبیر فرانسه
مثل حقوقبشر، اعلامیه معروف حقوقبشر و سایر ارزشهایش؛ مثل این است که بگوئیم خوب در این انقلاب هم بالاخره یک ناپلئونی پیدا شد و آنجا را به دیکاتوری کشاند و خودش امپراطور شد یا حتی روبسپیر که چهره اصلی انقلاب بود کار کشتارها و سرکوبها را به جایی رساند که بالاخره صحنه عوض شد و یک جریان دیگری که تا حدودی با جریان اصیل انقلاب متفاوت بود روی کار آمد.
در ایران هم یک جریان گستردهیی بهلحاظ اجتماعی و سیاسی و تاریخی وجود دارد که حرف دیگری میزند. میگوید که این انقلاب شکست نخورده؛ البته ناکام مانده چرا که دزد بزرگ قرن به کاروان و قافله انقلاب زد.
یعنی خمینی مثل یک سونامیآمد و این انقلاب بسیار با شکوه را سرقت کرد که بعداً در موردش بیشتر صحبت خواهیم کرد.
اما در هر صورت این تحول بزرگ، یک انقلاب بود چرا که رژیم دیکتاتوری وابسته سلطنتی با تمام جنایاتی که داشته و تاریخ گواه آن است عوض شد.
خوب تا اینجا انقلاب بود ولی از این نقطه به بعد ارتجاع محض بود و هست و این چیزی است که مردم ایران برآنند که طرحی نو دراندازند و این طرح نو در واقع ادامه واقعی همان انقلاب است.
پیشینه و ویژگیهای انقلاب ضدسلطنتی
انقلاب ضدسلطنتی انقلابی بو د با این ویژگی برجسته که اتحاد و اتفاق خواست و نیاز عموم مردم ایران بود. آنها دیکتاتوری سلطنتی را باتفاق نمیخواستند.
دیکتاتوری سیاهی که کارش سرکوب بود. اصلاً آن زمان محمدرضا شاه بهعنوان یک چهرهٔ منفور در دنیا معروف بود.
آخر مملکتی با ثروتهای سرشار خدادادی از نفت و گاز گرفته که مقام اول یا دوم تولید و صادرات را داشت یا درکشاورزی زمینهای حاصلخیز ولی در عمل چگونه بود؟
آن فقرعمومیو اختلاف عظیم طبقاتی وجود داشت. بنابراین مردم آن رژیم را نمیخواستند اما نمیدانستندکه به جای آن چه چیزی را میخواهند.
البته میدانستند که آزادی میخواهند ولو که نمیدانستند در کادر حکومتی چه میشود؟ در محتوا مردم خواستار این بودند که در جامعه آزادی باشد و خود مردم بتوانند حاکم بر سرنوشت خودشان باشند. این کمبود آن انقلاب بود.
چرایی و چگونگی دزدیده شدن انقلاب ضدسلطنتی
تا روزهای آخر که آن انقلاب داشت شکل میگرفت، رهبران اصلی انقلاب کجا بودند؟ همگی در زندان بودند.
نه فقط رهبران بلکه همه کادرهای اصلی انقلاب از جمله کادرهای سازمان مجاهدین خلق ایران و چریکهای فدایی خلق.
از آثار بارز همان دیکتاتوری همین بود که نیروهای مبارز را سرکوب کرده و به زندان انداخته بود. اگر چنین نبود همان مجاهدین ولو با تعداد اندک هرگز اجازه نمیدادند که خمینی بتواند آن گونه صحنه را ببرد. خمینی در واقع دزدی بود که آمد و این انقلاب را به جیب خودش ریخت.
انقلاب ضدسلطنتی پژواک مبارزه مجاهدین و انقلابیون واقعی بود
انقلابی که صورت گرفت اصلاً ربطی به آخوندها نداشت بلکه پژواک انقلابی بود که از ۶سال پیش مجاهدین و انقلابیون واقعی، خونش را دادند. همانطور که پدر طالقانی در آن جملهٔ معروفش میگوید: «این حنیفنژادها سعید محسن ها و عسگریزادهها بودند که از خو نشان توفانها و سیلابها برخاست.»
محمدرضا شاه پیرو آمریکا شکنجه و اعدام را قطع کرد، پتانسیل عظیم انفجاری در جامعه مثل یک فنر فشرده آزاد و شعلهور شد و سرباز کرد که اصلاً ربطی به روحانیت نداشت.
روحانیت و آخوندها حتی در همان روز ۲۱بهمن که انقلاب در خیابانها داشت شکل میگرفت و پیش میرفت جار میزدند که امام فتوای جهاد نداده و مردم آرامش را حفظ کنید.
خمینی تا آخرین لحظه حکم جهاد نداد
من خودم در میدان خراسان شاهد بودم که آخوندی مردم را دعوت به آرامش و عدم حکم جهاد میکرد ولی در همان لحظه مردم او را رها کرده هورا کشیدند و آن طرف خیابان رفتند کلانتری را خلعسلاح کردند.
پس انقلاب اصلاً ربطی به آخوندها نداشت بلکه خمینی به جد مخالف انقلاب به این معنا بود برای اینکه میدید دکان خودش و زد و بندهایی که در همان نوف لوشاتو کرده بود تخته میشود.
آن انفجار اجتماعی که صورت گرفت از کجا آمده بود؟ جز همان ۶سال انقلاب مسلحانه در ایران؟ اندک آخوندهای مبارز آن زمان هم عموماً از سازمان مجاهدین خلق ایران حمایت و هواداری میکردند و خود را سمپات مجاهدین معرفی میکردند از همین رفسنجانی گرفته تا خود خامنهای.