ایران من
ایران من؛ اهریمنان با تو چه کردند؟
قلب کوچههایت درد میکند و آسمانت دیریست که نمناک است
طوفانهای بسیاری از تو گذر کردهاند
امِا من نبض زمینت را حس میکنم خاک تو از خون فرزندانت بنا شده
در خشت به خشت تاریخت غرُش شیران را می شنوم
پس به مردمانت بگو از نسل کوروش و سیاوشند، بگو از آرشها و کاوهها که چه فروتنانه در آستان تو بخاکت افتادند تا دشتهایت را به نغمه سرشار کنند
بگو از آبی دریای بیغش، بگو از البرز سخت و سرکش
آئین تو آزاده گیست سکوتت را فریاد کن که پشت پنجره فردا نور از آسمان تو می تابد