بیچارگیِ ساختاری و ایدئولوژیک
ویژگیِ برجستهٔ سراسر عمر نظام ولایت فقیه چه بوده است؟ بیچارگیِ این حکومت در چیست و ریشهاش در کجاست؟
بیشک هیچ امر نو و پاسخ جدید برای پرسشهای فوق وجود ندارد. در دیکتاتوریها زخمها روی هم انباشته میشوند و ترمهای(عبارتهای) بیان و تشریح سیاسیِ آنها مدام تکرار میگردند.
امر بنیادین و پاسخ تجربهشدهٔ دیرین دربارهٔ بیچارگیِ نظام ملایان در انقباض ساختاری و دگم ایدئولوژیک آن است. اصل قابل اتکا برای تحلیل و شناخت اصولی و علمیِ این حاکمیت همین است؛ تسمهٔ انقباض بر پیکر آن همواره قفل، اصلاحناپذیر تا نقطهٔ پایان و سقوط ناگزیر.
زخمی که با عنوان ترم یا عبارت تکراری دربارهٔ تحلیل این حاکمیت ویژگی، سراسر عمر آن اشاره شد، اصل ولایت فقیه و شخص ولی فقیه و انقباض ناشی از آن است. این زخم بهمثابه بنبست هرگونه تحرک، تجدد، رأی، تغییر و اصلاح هرگز مرهم نخواهد داشت، مگر با ضربهٔ کاری از بیرون آن در قامت قیام و انقلاب.
دو سکوی خونپاله
شناخت بیچارگیهای این حاکمیت، نشانی انقباض یا انبساط را آشکار میکند. واقعیت این است که خامنهای بهتر از هر کس در درون و بیرون نظام میداند و حس میکند که حاکمیت گرفتار چه بیچارگیهاست؛ طوری که اگر به هر کدام دستی برای تغییر بکشد، کشیدن همانا، سیر فروپاشی از درون و ضربهٔ کاری از بیرون همانا.
حاکمیت ملایان با زعامت ولی فقیه بر دو سکوی خونپالهٔ برساخته با حداکثر جنایت و و حداکثر چپاول ایستاده و تکیه دارد: سیاست، اقتصاد؛ دو بنیاد سازندهٔ دولتها و دو کارنامهٔ معرف نوع رابطهٔ دولت و مردم.
مبانی انقباض و بنبست لاعلاج در سیاست
هیچ امری با حداقل فاصله از خواسته و نظر ولی فقیه ممکن نیست. قوهٔ قضاییه، مجلس، آموزش و پرورش، سپاه پاسداران، نیروی انتظامی، سیاست خارجی، وزارت ارشاد، وزارت اطلاعات و هرگونه پای نهادن به چرخهٔ سیاسی در این حاکمیت، همه و همه باید تراز شخص ولی فقیه باشند. خامنهای بر کدام اینها دست تغییر در راستای انبساط بکشد؟ اولین آجر تغییر در هر کدام اینها منجر به آوار خواهد شد. دولت که باید مجری قانون اساسی باشد، اولین ویژگیاش در این نظام باید سرسپردگیِ مطلق به ولی فقیه باشد. پس انتخابات و رأی، مضحکترین امر در چنین ساختاری است. لذا رئیس جمهور محصول نمایشی مضحک است که هیچ تغییری در مبانی انقباض ساختار نظام نمیتواند بدهد.
چه بیچارگی بالاتر از این بنبست لاعلاج برای خامنهای؟ او به هر نمایشی هم که متوسل شود، باز در برگشت از سرخوشیهای مبتذل نمایش، مقابل این دیوار متوقف میشود و مجبور به سفتتر کردن تسمهٔ انقباض خواهد بود.
مبانی انقباض و بنبست لاعلاج در اقتصاد
اساساً سمت اصلیِ هزینه شدن هرگونه درآمدزایی و تولید سرمایهٔ کلان در ایران، حفاظت از ساختار نظام و تقویت نهادهای نظامی و نیابتیهای برونمرزی، باز هم برای حفظ نظام است. محصول مادی و عینیِ این سیاست اقتصادی را روزانه در کف خیابانها با شنیدن فریادهای دادخواهیِ اقتصادی ــ اجتماعیِ اقشار و صنوف شاهدیم. چرا خامنهای گوشش را به این فریادها بسته است و در جلسات با مستمعین نانخور نظام، اصلاً سراغ اعتراضات و فریادهای اقشار و صنوف نمیرود؟ چرا دولت به دولت که میآیند و میروند هیچ تغییری در وضعیت اقتصادی ایجاد نمیشود و گره کلانبحران اقتصادی، سفتتر میشود؟
علت همچون مبانی انقباض در سیاست، در انقباض اقتصادی با شاخص تراز بودن با کانون قدرت مذهبی و سیاسی است.
چه بیچارگی در اقتصاد بالاتر از این که مملکت مدام سرمایهزایی دارد، ولی حاکمیت هیچ کاری رو به مردم نمیتواند بکند و جز هزینه برای حفظ نظام، برونرفتی باقی نگذاشته است؟
ورطهها و مهلکهها
اینها ورطهها و مهلکههای خودساختهٔ نظام ولایت فقیهاند. اینها بحرانهای لاعلاج میان منافع قدرت و طبقهٔ حاکم و مطالبات مردم ایران هستند. پس برونرفت از این دو مبانی انقباض نیز باید میان مردم و حاکمیت تعیین تکلیف شود. این است مرحلهٔ نبردی که حاکمیت در انقباض و بنبست مکرر در مکرر و مردم در شتاب دادن به مطالباتشان برای گرفتن حق زندگی و آزادی. پزشکیان که فعلاً نقش انتر لوطیِ نظام را بر عهده گرفته است، هم خیلی دیر آمده، هم نقشبازیاش باعث یقین هرچه بیشتر اکثریت مردم ایران برای زدودن دامن مام وطن از ننگ اشغالگران ولایی ــ آخوندی میشود.