728 x 90

همراه با سؤالات شما- قسمت ۴۳

صدای شما از رادیو مجاهد

جنگ ایران و عراق
جنگ ایران و عراق

همراه با سؤالات شما- قسمت ۴۳

جنگ ایران و عراق

صورت مساله

حضور مجاهدین در دوران جنگ در عراق یک موضوع غامض و پیچیده ایست و طبیعی است که در این زمینه سؤالاتی باشد و فهم آن نیاز به توضیحاتی داشته باشد.

اما آن چه که موضوع را غامض و پیچیده‌تر کرده است؛ تبلیغات رژیم است که روی آن سوار شده است. البته این نیز طبیعی است که رژیم در تبلیغاتش هر چه بتواند به این مسأله و این فضا دامن زده و خواهد زد و بعد آن فضای کاذب را به‌اَشکال مختلف به‌مردم منتقل می‌کند. به‌عنوان مثال سایبری رژیم با امکانات گسترده‌یی که دارد از موضع یک ایرانی ِمخالف در فضای مجازی آمده و شروع به صحبت یا پست‌گذاری می‌کند ولی هدفش یک چیز است و این‌که در پایان بگوید به مجاهدین نباید اعتماد کرد؛ چرا؟ چون به عراق رفتند؟

حال این موضوع بحث این نوشته ماست که به آن می‌پردازیم

نگاهی به سیاست سازمان و رژیم را در قبال جنگ

واقعیت این است که سیاست سازمان در قبال جنگ ایران و عراق، شامل اتخاذ موضع موقع حمله عراق، اتخاذ سیاست صلح و بعد هم رفتن به‌عراق و تشکیل ارتش آزادیبخش، یکی از انقلابی‌ترین، مردمی‌ترین و میهن‌پرستانه‌ترین کارهای سازمان طی ۵۵سال گذشته بوده است. در این حرف ذره‌یی اغراق نیست.

در نقطه مقابل، سیاست رژیم و کاری که کرد به‌معنای دقیق کلمه مصداق جنایت علیه بشریت و نسل‌کشی بود. چون صدها هزار، تا یک میلیون نفر را تنها برای حفظ قدرت به‌کشتن داد. درک این واقعیت و ایقان به‌این واقعیت، نقطه کانونی این بحث است.

در چنین صحنه‌ای رژیم باید پاسخگوی جنایاتش باشد. کسانی که با رژیم همکاری و همدستی کردند باید جواب بدهند. ولی متأسفانه به‌دلیل شیطان‌سازی یک رژیم در حاکمیت و سیاست مماشات؛ این واقعیت در هر دو چه در بعد سازمان و چه در بعد رژیم به‌خوبی آشکار نشده است.

بنابراین، ما الآن در پهنه جنگ سیاسی باید، این عنصر یعنی جایگاه خودمان و رویکرد درست خودمان نسبت به جنگ را بررسی کنیم. به‌همین دلیل لازم است که در مورد واقعیت و نه صحنه کاذبی که دشمن ما ترسیم کرده، به‌اشراف برسیم.

نگاهی به تاریخچه جنگ و شرکت مجاهدین در جنگ ضدمیهنی

از تابستان سال۶۱ که عراق دیگر در خرمشهر نبود و اعلام آمادگی برای صلح کرد، ما اعلام کردیم که ادامه جنگ برخلاف منافع مردم ایران است و گفتیم تنها هدف خمینی از ادامه جنگ، حفظ نظامش است. و مجاهدین برای گل گرفتن درب تنور این جنگ ضدمیهنی قیام کردند و حاضر شدند هر هزینه‌ای که می‌خواهد بپردازند.

برای تحقق این هدف؟ برادر مسعود در دی۶۱ دیداری با طارق عزیز وزیر خارجه عراق داشت و یک قرار داد صلح بین مقاومت و دولت عراق امضا شد و متعاقب این گام؛ نهایتاً مجاهدین به عراق آمدند.

این تصمیم‌گیری مجاهدین؛ آن هم در آن روزگار که همه چیز در پرده‌ای از ابهام پنهان بود و اوضاع مانند امروز شفاف و روشن نشده بود؛ قیمت بسیار سنگینی را طلب می‌کرد که مجاهدین به‌خاطر اهداف و آرمانی که داشتند؛ یکجا آن هم از سوی رهبری این مقاومت یعنی برادر مسعود پرداختند. این تصمیم‌گیری بسیار خطیر و مهم بود؛ چون چنین تصمیم‌گیری سیاسی، شجاعت و جسارت زیادی می‌خواست و سازمانی و نیرویی می‌توانست چنین کاری را بکند که دنبال منافع خودش نباشد و منافع عالی‌تر یعنی منافع مردم را در نظر بگیرد و آماده پرداخت هر قیمتی برای آن باشد.

برای فهم این مسأله می‌توان پرسید آیا برای این مقاومت و رهبری آن موضع‌گیری از زاویه جنت مکانی، ساده‌ترین و بی‌هزینه‌ترین کار نبود؟

مجاهدین و خمینی دو قطب مخالف و رودرروی هم در جنگ ایران و عراق

از تابستان سال۶۱ به‌طور خاص در رابطه با جنگ، دو قطب در ایران برجسته شد. این دو قطب وجود داشت ولی حول جنگ به‌بلوغ خودش رسید. یک قطب خمینی بود و همه کسانی که در پوش دفاع از وطن و جنگ با دشمن خارجی در کنار خمینی و پشت سر خمینی ایستاده و می‌گفتند جنگ باید ادامه پیدا کند.

یک قطب هم مجاهدین بودند که می‌گفتند با خروج عراق از خاک ایران، ادامه جنگ بر‌خلاف منافع مردم ایران و بنابراین یک جنگ ضدمیهنی است. به‌همین دلیل مجاهدین فراخوان به‌صلح دادند.

حال سؤال این است که کدام موضع، مردمی و کدام یکی ضدمردمی بود؟ کدامیک در جهت منافع ایران و کدامیک ضدایرانی بود؟

چه کسی باید پاسخگوی میزان تلفات مردم ایران در جنگ ایران و عراق باشد؟

تا مقطع آزادی خرمشهر میزان تلفات در طرف ایران نسبت به‌تلفات آن در پایان جنگ محدود بود. می‌گویند بیشتر از ۸۰درصد و شاید هم تا ۹۰درصد تلفات ایران در فاصله سالهای ۶۱ تا ۶۷ بود. رژیم آمار تلفات جنگ را ۱۹۰هزار کشته و ۶۷۲هزار مجروح اعلام کرد. که البته حدوداً یک پنجم واقعیت است و صحبت از کشته شدن یک میلیون ایرانی و مجروح شدن دو میلیون و آواره شدن ۴میلیون ایرانی بوده است.

حال اگر همین آمار رسمی رژیم را اصل بگیریم/ اگر بگوییم ۸۰‌درصد و نه حتی ۹۰‌درصد تلفات ایران بعد از سال۶۱ بوده، بر اساس آمار رژیم حدود ۱۵۵هزار نفر بعد از خروج عراق از خاک ایران، کشته شدند و حدود ۵۵۰هزار نفر هم در فاصله ۶سال ادامه جنگ مجروح شدند. بر اساس اعلام رژیم ۳۳هزار دانش‌آموز در جنگ کشته شدند. این افراد در اساس در فاصله سالهای ۶۱ تا ۶۷ و تاکتیک امواج انسانی کشته شدند. این است جنایت خمینی و همه کسانی که از ادامه جنگ، تحت پوش میهن‌پرستی، دفاع کردند. همه حتماً تصاویر بچه‌های کوچک را دیده‌اید که بر روی مین‌ها فرستاده می‌شدند. در مورد ابعاد این جنایات می‌شود دهها کتاب نوشت. یک لحظه تصور کنید بچه‌های ۱۲ساله را روی مین می‌فرستادند. حتماً دیده‌اید خمینی فتوا داده بود نیاز به‌اجازه والدینشان برای فرستادن به‌جنگ نیست. سبعیت و بیرحمی را می‌بینید؟ چه کسی باید پاسخگو باشد: رژیم یا مجاهدین؟

برای آن‌که ابعاد جنایتی که خمینی و همه حامیانش مرتکب شدند را بهتر بفهمیم همین محاسبه را یکبار با آمار واقعی تلفات جنگ، یعنی حدود یک میلیون کشته بکنید. بعضی آمار و ارقام نشان می‌داد که تعداد دانش‌آموزانی که به‌جبهه فرستاده شدند به‌چند صدهزار نفر می‌رسید که عمده آنها، روی مین‌، جانشان را از دست دادند. صحنه‌هایی که بچه‌های خردسال در سنگر گریه می‌کردند واقعاً دردناک است. این است نتیجه سیاست ادامه جنگ و عدم قبول آتش‌بس و صلح با عراق در سال۶۱.

حرف مدافعان جنگ تحت پوش میهن‌پرستی چیست؟

همه کسانی که تحت پوش میهن‌پرستی از ادامه جنگ ضد‌میهنی دفاع کردند، باید جوابگو باشند. آنها مسئول کشتار یک تا دو میلیون کشته و معلول و مجروحند. مجاهدین در مقابل سیاستی که منجر به‌این فاجعه شد، ایستادند و فراخوان به‌صلح دادند و بزرگترین کارزار ممکن را در داخل و خارج ایران راه انداختند . هزار و یک اتهام را به‌جان خریدند. ولی به‌خاطر منافع مردمشان استوار و محکم روی مواضع اصولی شان ایستادند و اگر نبود همین کارزار گسترده و اگر نبود ضربات ارتش آزادیبخش در مقطع تابستان۶۷، رژیم حاضر به‌پذیرش قطعنامه نمی‌شد. معنی آن ادامه جنگ و تلفات بیشتر مردم ایران بود.

نمونه‌هایی از مواضع خمینی و خامنه‌ای درباره جنگ

همان زمان خامنه‌ای که رئیس‌جمهور رژیم بود گفت: «به مردم باید گفته شود که با فتح خرمشهر و حتی فتح دیگر شهرها، جنگ تمام نخواهد شد، زیرا تا زمانی که متجاوز تنبیه نشده است، مبارزه ادامه خواهد داشت».

خمینی در ۲۳تیر ۱۳۶۱ در پیامی گفت: "ای اهالی غیور بصره، به‌استقبال برادران مؤمن خود بیایید و دست ستمکار عفلقی های کافر را از بلاد خود کوتاه کنید. ای اهالی محترم َ اعتاب مقدسه... مردانه قیام کنید و سرنوشت خویش را به‌دست بگیرید».

شعار آزادی قدس از طریق کربلا هم که یادتان هست. چند صدهزار نفر را برای این شعار ارتجاعی که هدفش فقط حفظ نظام بود، به‌قربانگاه فرستادند. چند ده یا چندصد هزار دانش‌آموز خردسال را برای باز کردن مسیر روی مین فرستادند. آیا جنایتی وحشیانه‌تر از این سراغ دارید؟

یک روز بعد از صدور قطعنامه ۵۹۸، خامنه‌ای گفت هرگز این قطعنامه را نخواهد پذیرفت. خمینی ملعون هم اعلام کرد چیزی به‌پیروزی جنگ نمانده و پذیرش قطعنامه در چنین شرایطی خیانت است. در حالی‌که در آن زمان عراق در موضع ضعیف‌تری قرار داشت. کشورهای عربی پذیرفته بودند که در کمک به‌عراق، غرامت جنگی به‌ایران بدهند. ولی رژیم همه را رد کرد و در مقابل، تعداد بیشتری از مردم‌مان را به‌کشتن داد.

حسابرسی از رژیم یا مجاهدین؟

الان با این همه افشاگری که توسط مقامات ریز و درشت رژیم شده است؛ روز حسابرسی ما و مردم ایران از رژیم و همه متحدانش است. طرفی که باید جواب بدهد رژیم است. ولی در شیطان‌سازی رژیم، صحنه برعکس می‌شود. شما می‌دانید که امروز به‌سختی می‌شود حتی در درون رژیم افرادی را پیدا کرد که از ادامه جنگ در سال۶۱ حمایت کنند.

  • محسن رضایی در مصاحبه با شبکه خبر تلویزیون در ۳مهر ۱۳۹۵ گفت: «بعد از خرمشهر باید وارد خاک عراق نمی‌شدیم».
  • حسین علایی فرمانده سابق ستاد مشترک سپاه، سال‌ها بعد از پایان جنگ گفت: «اگر بعد از فتح فاو در اسفند۱۳۶۴ "ایران با هدف پایان جنگ، ابتکارعمل را در دست خود می‌گرفت و طرح صلحی ارائه می‌داد" وضعیت متفاوت می‌شد».
  • یکی دیگر از معاونان سابق اداره سیاسی سپاه، در یک برنامه تلویزیونی گفته بود: «بعد
  • از خرمشهر باید جنگ را متوقف می‌کردیم و وارد خاک عراق نمی‌شدیم. ». . .

بله، امروز خیلی از سردمداران رژیم به‌طور تلویح یا تصریح می‌گویند که نباید جنگ ادامه پیدا می‌کرد. نباید وارد خاک عراق می‌شدند. این مواضع به‌علت حسن‌نیت این افراد نیست. به‌عکس، این فضای واقعی جامعه است. این یک اشتباه کوچک نبود. قیمت آن، جان صد‌ها هزار نفر بود.

بنابراین، کسی که در رابطه با جنگ الآن در تدافع مطلق است و باید پاسخگو باشد رژیم است و نه مجاهدینی که همه‌دار و ندار خود از جان تا نام و اعتبار خود را به خطر انداخته و هزار و یک شیطان‌سازی را به جان خریده‌اند؛ تا جان مردم ایران را در این جنگ نجات دهند.

حرف مجاهدین سر جنگ ایران و عراق چیست؟

در این اقدام مقدس مجاهدین برای خاتمه دادن جنگ ایران و عراق مجاهدین حرف‌های زیادی برای طرح دارند ولی برای تفهیم و تفاهم فقط به‌صورت محوری به‌چند مورد اشاره می‌کنیم.

  1. مجاهدین از اول منتقد رژیم بودند و این‌که چرا در عراق مداخله می‌کند و تحریک می‌کند. چرا که به‌طور واقعی این کار را رژیم کرد. خمینی فراخوان به‌قیام در عراق داده بود که اسناد و مدارک آن موجود است.
  2. مجاهدین از اول گفتند که زمینه‌ساز جنگ، رژیم بوده است ولی وقتی عراق وارد خاک ایران شد، هواداران مجاهدین به‌جبهه‌ها رفتند و شهید شدند. داستانهایش را که می‌دانید که چگونه پاسداران از پشت و در مقابل هم نیروی عراقی بودند که به مجاهدین شلیک می‌کردند.
  3. مجاهدین فراخوان به‌صلح را بعد از خروج نیروهای عراق و اعلام آمادگی این کشور برای مذاکره و صلح دادند.
  4. شورای ملی مقاومت؛ طرح صلحی داد که در آن همه حقوق ایران از جمله قرارداد۱۹۷۵ الجزایر که خطوط مرزی دو کشور را مشخص می‌کرد، در نظر گرفته شده بود و عراق آنرا به‌عنوان مبنای مذاکره پذیرفت.
  5. بارها مداخله برادر مسعود منجر به‌خاتمه جنگ شهرها بین دو طرف از جانب دولت عراق شده بود
  6. شرایط در روی زمین و به‌لحاظ بین‌المللی از هر جهت آماده بود که عراق همه امتیازات ممکن را بدهد. ولی رژیم اصرار بر ادامه جنگ خانمان‌سوز داشت.
  7. اگر نبود ضربات ارتش آزادیبخش و وحشت رژیم از این‌که بعد از مهران ما بتوانیم به سرعت به‌عمق خاک میهن برویم، چه بسا جنگ برای سالیان بیشتری با تلفات بیشتر و خسارات بیشتر ادامه داشت. حضور مجاهدین در خاک عراق در جهت خاتمه دادن به‌جنگ بود.
  8. رفسنجانی بعدها اعتراف کرد که خسارات جنگ به‌۱۰۰۰میلیارد دلار می‌رسد. در حالی‌که اگر جنگ سال۶۱ متوقف می‌شد. خسارات خیلی خیلی کمتر بود.
  9. در مدتی که ما در عراق بودیم، یک مورد هم کسی نمی‌تواند فاکتی از وابستگی مجاهدین به عراق پیدا کند. استقلال مطلق داشتیم. باور کنید در طول تاریخ بی‌نظیر است. خیلی گروهها و سازمانها بوده‌اند که در جنگ با رژیم‌های حاکم در کشورهای همسایه مستقر شده‌اند. به‌طور عام اساساً تحت نفوذ کشور مربوطه بودند. فرصت نیست وگرنه به‌موارد متعددی می‌شود اشاره کرد. مجاهدین به‌واقع یک استثنا هستند. در بدو ِورود، رئیس‌جمهور وقت عراق به‌طور علنی اعلام کرد که استقلال کامل مجاهدین یعنی استقلال عملی، سیاسی و نظامی ما را پذیرفته است. بزرگترین شاخص بعد از اشغال کویت بود و ائتلاف جهانی که علیه عراق شکل گرفت. دولت وقت عراق بسیار مایل بود و انتظار داشت که مجاهدین حداقل در کلام از آن حمایت کنند ولی ما نکردیم. شما یادتان هست حتی یاسر عرفات که نیروهایش هم مانند ما در عراق مستقر نبودند، از عراق حمایت کرد. به‌این می‌گویند استقلال عمل. / دولت عراق سرنگون شد و متعاقباً آمریکا و عملاً رژیم، ارکان قدرت را در عراق به‌دست گرفتند. همه اسناد و مدارک عراق به‌دستشان افتاد. حتی یک سند نتوانستند علیه ما پیدا کنند.
  10. می‌گویند مجاهدین با عراق همکاری کردند. پاسخ ساده است این حرف دروغ مطلق و شیطان‌سازی محض است اگر چنین چیزی بود حتماً باید سند آن را ارائه می‌کردند.

نتیجه

  1. مجاهدین برای این به‌عراق رفتند؟ چون نگذارند که خمینی مردم بیشتری را به‌کشتن بدهد. به‌اطرافتان نگاه کنید. آیا هیچ خانواده‌ای را سراغ دارید که به‌خاطر جنگ داغدار نشده باشد. آیا نمی‌شد جلو آنرا گرفت؟ به‌اطرافتان نگاه کنید. این همه معلول برای چیست. نمی‌شد مانع آن شد؟ چرا به‌سادگی می‌شد ولی مجاهدین باید این راه طولانی همراه با پرداخت سنگین‌ترین بها را می‌پرداختند تا بتوانند توسط ارتش آزادیبخش این جنگ را متوقف کنند.
  2. جنگ ایران و عراق اوج مایه‌گذاری این مقاومت برای رهایی مردمشان از شر جنگ بود و تاریخ این میهن به میزان زیادی متوجه این حقیقت شده است ولی بعدها مردم ایران بیشتر و بیشتر متوجه آن خواهند شد و این‌که چرا مجاهدین به عراق رفتند و چرا و چگونه و با چه هزینه و قیمتی جنگ ضدمیهنی را متوقف کردند.

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/9d2ddbff-ffea-4d4e-9ef6-33d21404add0"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات