نخ نبات یک سیاست شیطانسازانه
بازماندگاه شاه و حسرت به دلان روزگار حاکمیت تاج و نیز نعلینبوسان شیخ و ارتزاقکنندگان تاریکاندیش آن، مجاهدین را به این متهم میکنند که چرا آرمان دارند و دارای یک تئوری انقلابی هستند. در سیاست شیطانسازانهٔ آنها از مجاهدین، داشتن آرمان و ایدئولوژی و نیز تشکیلات پولادین و دیسیپلین انقلابی جرمی بزرگ است. البته باید به آنها حق داد زیرا راز ماندگاری مجاهدین در کشاکش مهیب بین ناخدای استبداد با خدای آزادی و در مواجهه با امواج سهمگین مشقات جز در کسوت یک تشکیلات آهنین و جز با داشتن یک ایدئولوژی انقلابی امکانپذیر نبود. اگر آنها منفرد و جدا از هم بودند، بهصورت آماتور پای در مبارزه میگذاشتند. اگر علاقهٔ آنها به مبارزه موسمی و از روی شکمسیری و برای تفنن بود، اگر در میانهٔ مبارزه بهدنبال زندگی، تعلقات و همسر و فرزند میرفتند، کسی به آنها خرده نمیگرفت. در اینصورت به یک طعمهٔ بیدردسر برای شاه و شیخ تبدیل میشدند. میشد آنها را به آسانی بلعید و در هضم رابع به تحلیل برد.
مجاهد بدون عقیده و آرمان وجود ندارد
این فراز از سخنرانی ۱۵شهریور۹۹ رئیس جمهور برگزیدهٔ مقاومت، مریم رجوی، وجه دیگری از حقانیت و اصالت نسل مجاهد خلق را در نیازمندی به آرمان و ایدئولوژی و انتخاب آزادانهٔ آن گوشزد میکند. این همان چیزی است که مجاهدین در توصیف انقلاب ایدئولوژیک [بهعنوان تئوری برتر انقلابی در دوران استیلای نظام ولایت فقیه] به آن «سرچشمهٔ داراییها و توانمندیهای مجاهدین میگویند:
رزم بیامان با فدای بیکران تاریخچه ۵۵سال گذشته است با ۷دریای خون و سلسلهای از هفتخانهای رستم با سختی و صعوبت و مشقت بسیار که همه با آن آشنا هستیم. بله به راستی عبور از هر یک از آنها، یعنی از هر ضربه و از هر توطئه البته که ظرفیت و توانمندی میخواهد و هوشیاری و بینش سیاسی و اجتماعی و تاریخی. اینجاست که نیازمند آرمان و ایدئولوژی میشویم والا این راه را هرگز نمیتوان طی کرد. همان که امام حسین گفت عقیده و جهاد. آخر مجاهد بدون عقیده و آرمان وجود ندارد».
تئوری انقلابی و ضرورت آن
مروری کوتاه بر تاریخچهٔ سازمانهای انقلابی ایران در زمان شاه، ما را به این نکته رهنمون میشود که عمل انقلابی بدون تئوری انقلابی وجود ندارد و نمیتواند وجود داشته باشد. جملهٔ معروف لنین در «چه باید کرد؟» تذکار این مضمون است: «بدون تئوری انقلابی، جنبش انقلابی نمیتواند وجود داشته باشد».
بنیانگذاران سازمان مجاهدین از همان ابتدا با درک این ضرورت، از سال۴۴ تا ۵۰ تلاش اصلی خود را مصروف تدوین ایدئولوژی و استراتژی انقلابی کردند و بهقول پدر طالقانی «راه جهاد را گشودند». تدوین کتابهایی مانند «شناخت»، «تکامل»، «راه انبیا راه بشر» و نیز کتاب ارزشمند «امام حسین» هر یک افقهای نوینی را در پیش پای پیشتازان انقلاب و نسل جوان ایرانی گشود. ضربه کودتای اپورتونیستهای چپنما در سال۵۴ یک تجربه گرانقدر بود و اثبات کرد که در هیچ شرایطی نباید از مبارزه ایدئولوژیک و تقدم آن بر عمل کوتاه آمد.
در تاریخچهٔ سازمان چریکهای فدایی خلق نیز مسعود احمدزاده امیر پرویز پویان، عباس مفتاحی با فهم این نیاز طی ۴سال کار طاقتفرسا موفق به تدوین تئوری و استراتژی انقلابی شدند. آنها بهعنوان «گروه احمدزاده» با تدوین کتابهای «مبارزه مسلحانه هم استراتژی و هم تاکتیک» و «ضرورت مبارزه مسلحانه و رد تئوری بقا» توانستند راه نیروهای چپ را در ایران هموار سازند.
بنبستشکنی این دو سازمان انقلابی و پیشتاز توانست راه انقلاب را در ایران بگشاید و تودههای میلیونی را به میدان مبارزه بیاورد. بدون این زیرساختها، سرنگونی نظام سلطنتی هرگز ممکن نبود.
آرمانگرایی و آزادی انتخاب
انتخاب یک آرمان، بالاترین ممیزهٔ انسان و فرق کیفی او با دیگر موجودات در عالم خاکی است. باز باید به شاه و شیخ حق داد که از این آرمانگرایی مجاهدین رو ترش کنند و سخت به خود بپیچند. آنها علاوه بر نفی آرمانگرایی مجاهدین انتخاب آزادانهٔ زنان مجاهد خلق را برنمیتابند و بگونهیی هیستریک در این باره ژاژ میخایند.
مریم رجوی، در فراز دیگری از سخنرانی خود در پنجاه و ششمین سالگرد تأسیس سازمان مجاهدین میگوید:
«شاه و شیخ و همدستان و همجبههها و دنبالههای آنها بههمین خاطر با ایدئولوژی و آرمان مجاهدین به طرزی دیوانهوار خصومت میورزند. شاه گفت شما خرابکار و مارکسیست اسلامی هستید. خمینی گفت شما منافق و التقاطی و بدتر از کافر هستید. در فرهنگ شاه و شیخ و هممسلکان آنها ولو با صبغههای غلیظ چپنمایانه، از نوع سوسیال بورژوازی، شما حق ندارید ایدئولوژی و آرمان داشته باشید.
شما فقط حق دارید بین شیخ و شاه یا در مدارهای دور و نزدیک جاذبه آنها سیر و سیاحت کنید! مخصوصاً زن مجاهد حق ندارد پوششاش را خودش انتخاب کند. شیخ میگفت یا روسری یا تو سری، و سالها قبل از او رضاخان میگفت: بیروسری یا توسری!
هر دو منطق تا بن استخوان ارتجاعی و ضد آزادیست. از نظر ما زن باید خودش انتخاب کند.
همچنانکه مردم باید در انتخاب دین و آیین و عقیده و مرام و مسلک خود آزاد باشند».
ایدئولوژی جنسیت و دم خروس زنستیزی
اینجا جایی است که میتوان مدعی استتارکرده در پساپشت القاب مطنطن چپنمایانه را شناخت و او را از ورای هر باندرول و نقاب شیادانه تشخیص داد. در نقطهٔ قضاوت در مورد شخصیت زن انقلابی و انتخاب کرده، دیدگاههای ارتجاعی با هر صبغهٔ فریبنده با هم تلاقی میکنند. چون نیک بنگریم، شنل رضا خان میرپنج با عبای مقام عظمای ولایت در این نقطه به هم گره میخورد. یکی میگوید زن «نباید» روسری داشته باشد، دیگری بر آن است که زن «باید» روسری داشته باشد. این باید و نباید، دو روی یک سکهٔ واحد است و در آن اراده و انتخاب زنان نخستین چیزی است که قربانی میشود. دم خروس ایدئولوژی جنسیت و نگاه تبعیضآمیز به زن بهعنوان وجود برابر و همتراز با مرد از اینجا نمایان میشود. چرا در طرز تفکر ارتجاعی شاهانه یا شیخانه، کسی یافت نمیشود که به پوشش مردان گیر بدهد اما خود را محق میداند که در بارهٔ نوع پوشش زنان تصمیم بگیرد و فرمان و فتوا صادر نماید؟!
در واقع امر، جرم، نه پوشش که تولد زن انقلابی بهمثابهٔ یک وجود جدید تاریخی است؛ زنی که جنبش مقاومت علیه ارتجاع سفاک حاکم بر میهنمان را رهبری و نمایندگی میکند.
خوشا مجاهدین که در اصالت قائل شدن برای آرمانگرایی انسان و انتخاب آزادانهٔ او و گسستن قیدهای استثمار از دست و پای انسان، مرزهایی از رهایی را نوردیدهاند که دیگر مدعیان حتی در خواب نیز نمیتوانند آن را تصور کنند. این ژاژخاییها فقط بیمقداری بازگوکنندگان آن را مینمایاند. چندان که آفتاب حقیقت تیغ برکشد از آنها اثری به جای نخواهد ماند. بهقول شاملو در «مدایح بیصله»:
بهتان مگوی
که آفتاب را با ظلمت نبردی در میان است.
آفتاب از حضور ظلمت دلتنگ نیست
با ظلمت در جنگ نیست.
ظلمت را به نبرد آهنگ نیست،
چندان که آفتاب تیغ برکشد
او را مجال درنگ نیست.