هنگامی که بنیانگذار دجال این حکومت، خمینی ملعون پای نحسش را از هواپیما بر خاک ایران گذاشت، ادعا کرد که علاوه بر زندگی مادی مردم میخواهد زندگی معنوی و آخرت آنها را نیز مرفه کند. او پیدرپی در باغ سبز نشان میداد و به طبقهٔ مستمند میگفت که میخواهد آب و برق و اتوبوس را برای آنها مجانی کند و جیبشان را پر پول بسازد.
«دلخوش نباشید که مسکن فقط میسازیم، آب و برق را مجانی میکنیم برای طبقه مستمند، اتوبوس را مجانی میکنیم برای طبقه مستمند، دلخوش به این مقدار نباشید... این دارایی [ثروتهایی که شاه از مردم ایران دزدید و خمینی آنها را تصاحب کرد]، از غنایم اسلام است و مال ملت است و مستضعفین. و من امر کردهام به مستضعفین بدهند، و خواهند داد» (صحیفهٔ خمینی. ج۶ ص۲۷۳).
«شما بهمعنویات احتیاج دارید»!
خمینی با تفرعن پیچیده شده در زرورق یک شارلاتانیسم رذیلانه البته تصریح میکرد که «شما بهمعنویات احتیاج دارید «!
منظورش را از معنویات بعدها بهتر روشن کرد. از راهاندازی یک جنگ خانمانسوز گرفته تا کشتار بهترین فرزندان انقلاب ضدسلطنتی در سیاهچالهای به ارث برده از سلطنت آریامهری. از حجاب اجباری گرفته تا رساندن مردم به نقطهٔ فروش اعضای بدن برای زندهماندن. از خشکاندن رودخانهها و دریاچههای ایران گرفته تا کوهخواری و آیندهفروشی. از دریغ کردن هوای تازه از ریههای آسیبدیدهٔ مردم گرفته تا محتاج کردن آنها به آب آشامیدنی و... اکنون از روزبهروز کوچک کردن سفرهٔ ایرانیان گرفته تا نیازمند کردن آنها به یک لقمه نان خشک و خالی
بهراستی بذل و بخشش سلسلهی از معنویات رژیم عمامهداران به ایران و ایرانی تا کی قرار است ادامه یابد؟!
کسانی که قرار بود آخرت مردم را آباد کنند، اکنون دنیای خلق را به جهنمی تبدیل کردهاند که سوختبار آن جانهای عزیز، قرنیههای بهفروش رفته، کلیههای اهدا شده و اشکهای سوزان و جگرهای بریان است. اکنون از موهبت نظام مقدس تنها کالایی که ارزان است و بهوفور در هر جا بر قنارهها و چنگکها آویزان، جان آدمیزاد است.
«ریشهکن کردن فقر مطلق»!
دادهها حاکی است که اکنون قیمت هر کیلو آرد طی یک هفته از ۲۷۰۰تومان به ۱۲هزار تومان صعود کرده است. اکنون صحبت از ۱۶هزار تومان در میان است. این صعود همچنان ادامه دارد. افزایش سرسامآور قیمت آرد در حالی است که قیمت هر بسته ماکارونی از هفتهزاروپانصد تومان به ۲۴هزار تومان رسیده است.
از آنجا که عقل سلیم حکم میکند که برای رسیدن به واقعیت باید سخنان بنیانگذار این نظام و نیز خامنهای و سران آن را ۱۸۰درجه معکوس کرد، اینک بهتر میتوان معنای شعار ابراهیم رئیسی مبنی بر «ریشهکن کردن فقر مطلق»! را دریافت. او گفته بود:
«از استانداران انتظار داریم نسبت به ریشهکن کردن فقر مطلق از تمام ظرفیتها استفاده و اجازه ندهند این موضوع به سال۱۴۰۱ برسد» (۱۴ اسفند ۱۴۰۰).
یادمان نرفته است که اقتصاددانهای حکومتی قشقرق بهپا کرده بودند که مگر میشود فقر مطلق را در دو هفته ریشهکن کرد. بهزبان بیزبانی میخواستند به سوگلی خامنهای بفهمانند که یا نمیداند «فقر» یعنی چه؟ یا از معنای «مطلق» سر در نمیآورد یا هر دو با هم؛ اما او میدانست چکار میکند. منظورش این بود که با محتاج کردن مردم به کف زنده ماندن، یعنی نان بخور و نمیر، سطح همهٔ مردم را برابر میکند. وقتی همه در فقر مطلق قرارگیرند، آنوقت عدالت برقرار شده و دیگر کسی فقر مطلق را احساس نمیکند!
شاید در بادی امر، این نحوهٔ ورود به موضوع یک طنز تلخ بهنظر برسد ولی آنچه از سوی «دولت جوان حزباللهی»! اجرا میشود چیزی فاجعهبارتر از این است.
شورش گرسنگان
پافشردن بیدنده و ترمز نوچهٔ خامنهای برای عمومی کردن فقر مطلق، چنان شتابزده و پرسرعت انجام میشود که برخی از آخوندهای حوزوی، نمایندگان مجلس ارتجاع و دیگر روزیخواران این حکومت نسبت به عواقب «شورش گرسنگان» به او هشدار میدهند. به یک نمونه اشاره میکنیم.
محمد تقی فاضل میبدی:
«آقای رئیسی! تاکنون هیچ دولتی در این کشور در سال نخست حکمرانی نان مردم را با این شیب تند گران نکرده بود. پایهییترین خوراک مردم نان و گوشت و برنج است... آقای رئیسجمهور! اگر اقتصاد کشور سامان نیابد، و گرانیها مهار نگردد، انقلاب نمیشود، خدا نکرده باید منتظر شورش گرسنگان بود، شورش از انقلاب خطرناکتر است. بیایید تا دیر نشده چارهیی بیندیشید» (اصلاحاتنیوز. ۱۵اردیبهشت ۱۴۰۱).
بدیهی است که این مواضع نه از سر دلسوزی برای معیشت مردم، بلکه در احساس خطر از سرنگونی زود هنگام نظام ولایت فقیه به دست ارتش گرسنگان است. میلیونها مردمی که اکنون بهجز درد طاقتسوز گرسنگی قوتی برای کودکان خود در سفره نمییابند.
زمان برای هشدار دادن دیگر دیر شده است. شورش گرسنگان دیرگاهیست که در زیر پوست شهرها برای روز موعود خشم خود را صیقل میزند.