728 x 90

آخرین خنده‌ٔ لیلا - تلویزیون مداربسته و کلاسهای آموزشی

آخرین خنده‌ی لیلا ۹ – خاطرات مهری حاجی‌نژاد

آخرین خنده‌ٔ لیلا   شماره  ۹
آخرین خنده‌ٔ لیلا شماره ۹

آخرین خنده‌ٔ لیلا، کتاب خاطرات زندان به قلم خواهر مجاهد خلق مهری حاجی‌نژاد است. در نهمین قسمت از این کتاب صوتی خاطراتی از تلویزیونهای مداربسته و کلاس‌های آموزشی آخوندی در زندان اوین بیان شده و این‌که چگونه مجاهدین از این امکان برای رد و بدل کردن اطلاعات استفاده می‌کردند، از مجاهدان شهید شهناز و اقدس یاد شده و در بخش‌هایی نیز از غذاهای‌های زندان اوین صحبت شده است.

 

 

تلویزیون مداربسته و کلاسهای آموزشی

رژیم از سال ۶٢ سعی کرد برای آموزش و ارشاد ما فیلم‌های مختلفی از وراجیهای بی‌سروته آخوندهای دایناسور را برای ما پخش کند.

گاه نیز آخوندهایی که به‌لحاظ فکری واقعاً به ١۴٠٠سال قبل تعلق داشتند را به بند می‌آورد. برای شرکت در این کلاسها با یک تضاد مواجه بودیم.

از یک‌طرف می‌توانستیم با استفاده از این فرصت، با دوستانمان که در بند پایین بودند نامه رد و بدل کنیم، از سوی دیگر شرکت در این جلسات به‌نحوی به این معرکه گیریهای شیادانه مشروعیت می‌داد.

پس از مشورت با یکدیگر، قرار شد هر بار فقط دو نفر نوبتی بروند که بتوانیم خبرهای بند پایین را بگیریم. اسمش را هم گذاشتیم ملاقات با دوستان بند پایین.

به‌زودی خائنان فهمیدند که ما به چه دلیل در این جلسات شرکت می‌کنیم. هما قاسملو، بریده خائنی که با بازجویان شعبه ٧و شعبه ۴برای شکار مجاهدین به خیابان‌ها می‌رفت، با صدای بلند می‌گفت اینها منافقند به قیافه‌شان نمی‌خورد که برای گوش کردن بحثها بیایند، اینها برای دیدن دوستانشان می‌آیند و اطلاعات رد و بدل می‌کنند.

 

یاد اقدس

اقدس حسین‌زاده تقوی، همرزم و هم‌زنجیر عزیزی که مدتهای مدید شب و روز در زندان با هم به‌سر بردیم، قبل از دستگیری، با بخش معلمین تهران کار می‌کرد.

بازجوها به‌رغم شکنجه‌های وحشیانه، نتوانستند چیزی از او در بیاورند. بازجو به او می‌گفت می‌دانم که تو منافق هستی، آن‌قدر تو را می‌زنم که خودت بالا بیاوری. اقدس هم که می‌دانست بازجو چیزی در دست ندارد، مقاومت می‌کرد و می‌گفت من اصلاً کاره‌یی نبوده‌ام.

حدود پنج، شش ماه پهلوی هم بودیم، باهم هم‌گروه و هم خرج بودیم. اقدس زیر حکم بود و تا آخر هم به او حکم ندادند.

بازجو تا روز آخر هم به او گفته بود از سرسختی‌ات می‌دانم که مجاهد هستی، پنج سال نگهت داشتم اما نتوانستم برایت پرونده درست کنم و حالا ظاهراً تو باید آزاد بشوی.

به این ترتیب دژخیمان با آن همه شکنجه و پس از پنج سال زندان، نتوانستند حتی هویتش را هم بفهمند. او پس از آزادی از زندان به مجاهدین پیوست و سپس در عملیات فروغ جاویدان به‌ شهادت رسید.

قسم خوردم بر تو من ای عشق…

شهناز احسانیان، فرزند خانواده‌یی محروم از زحمتکشان بابل بود. با شهناز همواره در دو کار شریک بودم، یکی سرودخوانی و اجرای مناسبتهای مختلف سازمانی مانند ٣٠خرداد و ١٩بهمن و دیگری قدم زدن بعد از غذا. سال ۶٣من و شهناز را از هم جدا کردند و او را به قز لحصاربردند.

در سال ۶۵دوباره او را در قزلحصار دیدم. باهم قرار گذاشتیم که هرکس زودتر آزاد شد وسیله خروج از کشور و وصل به سازمان را فراهم کند تا بقیه هم به او برسند.

وقتی من آزاد شدم، این مسئولیت برعهده من گذاشته شد ولی خودش هم یک‌ماه بعد از من آزاد شد و در نهایت باهم همسفر شدیم. شهناز در عملیات چلچراغ مجروح شد ولی با همان جراحت و به اصرار خودش در عملیات فروغ شرکت کرد و در آن عملیات به‌ شهادت رسید.

 

«خط و نقطه» و «دقمرگ پلو »

در تمام طول پاییز و زمستان، شام و صبحانه ما و برخی اوقات حتی ناهار ما، کره و مربا بود که بیش از نصف آن را دور می‌ریختیم.

غذای تابستانها هم که در اساس خیار گندیده یا در آستانه گندیدن با ماست ترشیده بود. بعدها برخی غذاها تغییر کرد و غذاهایی مثل عدس پلو، لوبیا و آبگوشت هم جزء برنامه غذایی شد.

برای این غذاها هر کدام برحسب وضعیتی که داشت اسمی‌ گذاشته بودیم: به عدس پلو می‌گفتیم خط و نقطه. چون عدس پلو همیشه پر از سنگریزه‌های کوچک وهم‌چنین نخ کنفی، طناب گونی و از این قبیل چیزها بود.

اسم پلومرغ را هم گذاشته بودیم دق‌مرگ پلو. اما این اسم به‌خاطر این بود که در اتاق‌مان چند نفر توده‌یی بودند که همیشه اصرار می‌کردند از کل دیگ غذا این رشته‌های گوشت مرغ را سوا کنیم و بین همه تقسیم کنیم.

این کار بعضاً یک ونیم ساعت وقت می‌گرفت در حالیکه همه گرسنه بودند و باید از انتظار دق‌مرگ می‌شدند تا این‌که غذا توزیع شود.

 

چای کافور

تا قبل از زندان، چای ترش، چای دارچین و امثال اینها را دیده یا چشیده بودیم. ولی در زندان فقط یک نوع چای به ما می‌دادند «چای کافور»که به‌طور تنفرآوری بوی کافور می‌داد طوریکه فی الواقع غیرقابل خوردن بود ولی ما ناگزیر خودمان را به آن عادت داده بودیم.

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/ca7198f0-2112-449c-a865-0ef187bac221"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات