تجربه ما (در درون جنبش مقاومت) این است که شکستن طلسم نابرابری، بدون یک جهش، ممکن نیست.
باید مواضع مسئول رهبری کننده را بدون هیچ نگرانی به ذیصلاح ترین زنان سپرد.
هژمونی زنان در این مقاومت، بهمثابه یک تحول ساختارشکن برای زنان، راه مسئولیتپذیری را در همه زمینهها باز کرد.
بر اثر این کارزار، آنها موفق به کسب ارزشهای نوین شدند و بر فرهنگ کهنه و ارتجاعی غلبه کردند.
در اولین قدم، آنها به خود و توانمندیهای خود باور کردند و هنگامی که دریافتند که نقش مسئولانه آنان چقدر در پیشبرد مبارزه با استبداد مذهبی ضروری است،
دنیای مسئولیتپذیری
از دنیای غیرمسئول و کنش پذیر و از دنیای زنی که تنها به اتکاء دیگری اعتبار مییابد، به دنیای زنان مسئول که هدایت یک مبارزه را با همه پیامدهای آن بهدست میگیرند، قدم گذاشتند.
آنها ضد ارزش هایی مانند، حسادت، قیاس، اصالت دادن به ویژگیهای فیزیکی، مثل شکل و قیافه، و جوانی و پیری را که همه شما خوب میدانید که خوره انرژیهای زنان است، از خود دور کردند.
آنها همچنین توانستند تزلزل و شکنندگی را تبدیل به صلابت و استحکام کنند. آنها ترس از شکست، و ضعف نشان دادن در مقابل هجوم سختیها را از خود دور کردهاند.
بهجای فرو ریختن، آموختند که قدرت غلبه بر شکست را در خود بپرورانند.آنها یاد گرفتند که بهجای ناامیدی، همواره امیدوار و سخت کوش، بهسمت پیروزی راه باز کنند.
درجنبش ما رابطه زنان به گونهیی تغییر کرده که مانند خواهران تنی در کنار یکدیگر کار میکنند، همدیگر را میشنوند و پشتیبان یکدیگرند و سختترین مسئولیتها را اینچنین باهم پیش میبرند.
کنار زدن رقابت منفی
آنها رقابت منفی بین زنان را کنار زدهاند؛ بهنحوی که ارتقای هر زن، عامل تشویق و انگیزش سایر زنان است.
تلاش جمعی برای ارتقای مسئولیت سایر زنان، یک ارزش است و همه زنان میتوانند این ارزشها را کسب کنند.
آنها به این باور رسیدهاند که با پشتیبانی و همکاری با سایر زنان، خودشان توانمندتر میشوند و در این مسیر قدرت بالایی برای ایثار کردن نسبت به سایر خواهرانشان کسب کردهاند.
برای بنای ایران آزاد فردا نیز باید بههمین دیدگاه، مجهز بود؛ تا با آن بتوان نهادهای دموکراسی را در جامعه فردا تأسیس کرد.
یعنی مقاومت ما این رسالت را نیز بر دوش دارد که سازنده و تأسیسکننده باشد.
اگر دموکراسی بر برابری زن و مرد، مشارکت برابر همگان، انتخاب آزادانه آحاد جامعه و بیان آزاد و بیقید و شرط بنا نشود، بهسرعت به انحراف و ارتجاع کشیده میشود.
امر برابری در درون جنبش ما، نوید الهامبخشی برای جامعه ایران، بهخصوص برای زنان و جوانان است.
زن ستیزی قلب ایدئولوژی ولایت فقیه
وقتی که جنسیتگرایی را هدف قرار میدهید، دارید سنگبنای ولایت فقیه را درهم میشکنید و وقتی که زنستیزی آخوندها را نشانه میروید، قلب ایدئولوژی آنها را نشانه رفتهاید.
در این صورت، دیگر نه فقه و شریعت آخوندی، و نه قوانین و فرهنگ ارتجاعی آنها، تکیه گاهی پیدا نمیکند.
این توضیح، روشن کننده این امر است که چرا آخوندها بیوقفه، گسترده و با دجالیت تمام، مجاهدین را هدف قرار میدهند.
نخستین جرم مجاهدین از نظر آنها، تعهد به آرمانشان برای تغییر رژیم در ایران است. اما علاوه بر این، در شریعت آخوندها، مجاهدین و مقاومت ایران، گناه کبیره مرتکب شدهاند.
زیرا این مقاومت معتقد است که زن ایرانی شایستگی آنرا دارد و باید سکان رهبری را در ایران دموکراتیک فردا بهدست بگیرد. …
زیرا این جنبشی است که به کلی با ایدئولوژی و رفتار رژیم دیکتاتوری مذهبی، سر ستیز دارد و بپا خاسته تا کاخ ستم و نابرابری را از اساس واژگون سازد.