کتاب بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق ایران- قسمت یازدهم
سال۳۶ برای این که بتواند در کنکور شرکت کند، به دبیرستان فردوسی که دبیرستان درجه یک تبریز بود، رفت. سال۳۷ دیپلم گرفت و در کنکور دانشگاه تبریز قبول شد. اما یک ماه بعد دانشکده را ترک کرد تا سال دیگر در کنکور دانشگاه تهران شرکت کند. برای تأمین هزینهٌ کنکور سال بعد، همان سال در دبیرستان خصوصی کمال به تدریس پرداخت. سال۳۷ به جلسهیی میرفت که حدود ۵۰ـ۶۰نفر بودند. بیشترشان فرهنگی و بازاری و اغلب هم اهل مطالعه بودند. هر هفته پنجشنبهها یا جمعهها جلسه داشتند. در آن قرآن و صحیفه سجادیه را تفسیر میکردند. محمد در آنجا با عناصر فعال آنها بحث و گفتگو میکرد. انتقاد میکرد. روی اشکالات کارشان انگشت میگذاشت. اما مدتی بعد، باز هم احساس کرد دیگر آن کارهای قبلی بهجایی نمیرسد. البته باز هم در جلسات تفسیر قرآن و جلسات دیگر میرفت و با آنها بحث میکرد و نظراتش را میگفت و اشکالات آنها را گوشزد میکرد. ولی دیگر این را خوب فهمیده بود که این جلسات و آن نوع کارها مشکلی را حل نمیکند. او سراغ هر کاری میرفت آن را خیلی جدی دنبال میکرد و تا به نتیجهٌ قطعی نمیرسید، آن را رها نمیکرد. بسیار قاطع بود و با ایمان کامل حرف میزد. چون هر حرفش نتیجهٌ یک تجربهٌ مشخص بود. اگر از کار تبلیغی و سیاسی و… فارغ میشد، به مطالعه رومیآورد و هیچ لحظهیی را از دست نمیداد. حتی توی ماشین، در حال راهرفتن یا غذاخوردن هم به مطالعه مشغول بود. میدیدی سر سفره همه غذایشان را خوردهاند ولی او هنوز شروع نکرده و چشمش روی کتاب است. پس از چند بار صداکردن متوجه میشد و پاسخ میداد.
با وجود اینکه ۲۰سال بیشتر از سنش نمیگذشت ولی رابطههایش تأثیرگذار بود. اغلب طرفهای معاشرتش بزرگتر از خودش بودند. با اینحال مورد احترام همهٌ آنها بود.
یکبار در سال۳۹ برای کار تبلیغی به تبریز آمده بود. با هم به همان جلسهٌ تفسیر قرآن و صحیفهٌ سجادیه رفتیم. وقتی وارد جلسه شدیم همهٌ ۵۰ـ۶۰نفری که آنجا بودند به احترامش بلند شدند. اغلب آنها ۱۰ـ۲۰سال از محمد بزرگتر بودند. من که آنموقع یک دانشآموز بودم، تعجب کردم چون تا آنموقع چنین صحنهیی را ندیده بودم.
در همان سالها گروهی از روحانیون تبریز بودند که از نظر معلومات دینی و فلسفی شهرت داشتند. محمد به جلسههای سخنرانی و درس آنها میرفت. با بعضیها هم خصوصی ملاقات میکرد. همانموقع هم خیلی از آنها را قبول نداشت ولی میخواست آموختنیها را یاد بگیرد. اگر ایراد و اشکالی هم میدید بدون تعارف و بهطور جدی با آنها طرح میکرد....