مقاومت و مبارزه مجاهدین خلق در زندان
شاه که بهعنوان یک دیکتاتور منفور در افکار عمومی بینالمللی شناخته میشد.
میخواست در مقابل سروصدایی که در جامعه بهدنبال موج دستگیریها و شکنجهها ایجاد کرده بود.
نمایشی از بهاصطلاح قانون و دموکراسی نشان بدهد.
بنابراین یک ترکیبی از زندانیان را جور کرد، و دادگاه بهاصطلاح علنی راه انداخت.
تا چهرهای منفی از متهمین نشان دهد…
ترکیب دادگاه مسعود رجوی، محمد بازرگانی و ناصر صادق بودند.
که هر کدام روی یک موضوع متمرکز شدند:
یکی محور سیاسی/ یکی مسائل اقتصادی اجتماعی / یکی مسائل ایدئولوژیک و آرمان، ارزشها و اهداف سازمان مجاهدین خلق ایران.
دیکتاتوری شاه، به خانوادههای درجه یک اجازه داده بود تا در دادگاه شرکت کنند.
در این میان شهید دکتر کاظم رجوی، برادر مسعود رجوی، با شنیدن خبر دستگیریها و احتمال اعدام برادرش، دست به کار شد.
فعالیت بسیار گسترده بینالملللی، برای نجات جان مسعود رجوی راه انداخت.
و بالاخره موفق شد در آخرین دقایق، حکم اعدام مسعود رجوی را به حبس ابد تبدیل کند.
…. یک روز در زندان شماره ۳قصر سر نهار همه نشسته بودیم.
ناگهان یک لشکر ساواکی، بالای سرمان برای بازرسی خودمان و کمدها و وسایل مان حاضر شدند.
خلاصه رعب و وحشتی ایجاد کرده بودند.
مسعود رجوی به رئیس ساواکیها که دژخیمی بهنام خدایاری بود، با فریاد گفت:
به کمد و خانه و زندگی زندانی چکار دارید؟
که دژخیم حسابی کنف شد.
… یکبار که من جارو زدن راهرو زندان را گرفتم.
عمداً با صدایی که درسلولها بشنوند حرفهایی در مورد جارو و غیره میزدم.
تا اگر آشنایی هست، صدایم را بشنود و بهنحوی واکنش نشان دهد.
که ناگهان آنچه را دو سه سال بود از دست داده بودم پیدا کردم…
از سلولی صدای مسعود رجوی را شنیدم که به هوای بیرون ریختن آشغال سلول، مرا متوجه کرد و قاطی آشغالها یک تکه کوچک نان خشک هم بود که من فهمیدم همه چیز در این تکه نان است…