یکی دیگر از این قدمها، حل مسأله ثبات داخلی ارگانیسمها است،۲۷موجوداتی مثل ماهی یا موجودات اولیه خشکی، خونسرد هستند، درجه حرارت بدنشان تابع محیط است. در روز ممکن است خیلی بالا و در شب خیلی پایین بیاید. هنگامی که هوا زیاد سرد یا گرم شود، ارگانیسم فلج میگردد. دستگاه ثبات درونی ندارد، کارآمد نیست، کار چندانی از آن برنمیآید، اما این مسأله هم حل میشود. شبیه و بلکه خیلی بالاتر از دستگاههای تهویه مطبوع، دستگاههایی بسیار ظریف و عالی خلق میشوند تا حرارت داخلی بدن را و همچنین غلظت اکسیژن، اسیدیته، دیاکسیدکربن، میزان قند و... را در هر شرایطی استاندارد نگاه دارند. اگر استاندارد نگاهداشته نشود، نسبتها به هم خورده، روابط درهم پاشیده، کار ارگانیسم مختل شده و بعد از بین میرود….
دایناسورها
ـ که قبلاً درباره آنها صحبت کردیم ـ پادشاه جانوران بودند، ولی بندگان محیط! چرا که خونسرد بودند و حرارت بدنشان، عین میزان لاحراره، بالا و پایین میرفت، این موجودات مثل ماشینهای ابتدایی بودند، که صبح های زمستان بایستی آنها را راه انداخت، تازه باز هم راه نمیافتادند! بایستی از خارج گرمشان کرد.ً چنین موجودی طبیعتاًً کند و تن آسان و تنبل است. ولی تکامل به این راضی نیست، این باید برود و آنهایی که منطبقتر هستند بیایند؛ آنهایی که کمتر اسیر و برده هستند، آنهایی که بیشتر مختار و مستقل و قائم به ذات هستند.آنهایی که به جای اینکه تحت تأثیر مطلق محیط قرار بگیرند، با محیط دربیامیزد و آن را تغییر دهند، به ترتیبی که خودشان بیشتر و بهتر تحکیم و تثبیت بشوند. اینجا روشن است که یکی اسیر و بنده است، بنده آب و هوا، و دیگری ـ موجود خونگرم ـ در مقابل آب و هوا مقاومت میکند، خودش را با آن تطبیق میدهد، زیرا مجهز به دستگاههایی است که این فشار رویش مؤثر نیست....