همزمان با تداوم و گسترش و تعمیق قیام، طی ۴هفتهٔ گذشته، متقابلاً شاهد گسترش و بروز بیشتر زهوار دررفتگی رژیم بهرغم یکدستی حاکمیت و روی کار آوردن جلاد ۶۷بودیم. این زهوار دررفتگی را در بالاترین سطوح آن را نیز در اظهارات مهرهها و سردمداران رژیم بهوضوح میتوان مشاهده کرد.
رژیم برای مقابله با روند ریزش، بهتقلای گستردهیی دستزده که یکی از آنها راهاندازی ضدتظاهراتها پیاپی و متعدد در سراسر کشور است، اما از آنجا که نمیتواند نیروهایش را برای همین ضدتظاهرات هم بسیج کند، بهانواع بهانهها و ترفندها برای چرب کردن سبیل نیروهای «ساندیسخور» ش روی آورده است.
یکی از این بهانهها، روز جمعه بهمناسبت میلاد پیامبر به دست آخوندی افتاد تا تمام نیروی خود را بهکار بگیرد و از آن برای بسیج و روحیه دادن بهنیروهایش استفاده کند. در همین رابطه رژیم آخوندی نمایشهای جمعه در سراسر کشور را هم مورد بهرهبرداری قرار داد تا بهگفتهٔ تلویزیون رژیم (۲۲مهر) «۹۰۰پایگاه نماز جمعه در سراسر کشور مرکز برپایی بزرگترین جشن وحدت بشود و... مصلاهای سراسر کشور میزبان این مهمانی بزرگ» باشد.
صحنههایی از نمایش جمعه تهران را که تلویزیون رژیم نشان داد، شباهتی بهنماز جمعه نداشت، در یک گوشه آخوندکی، تعدادی پسربچه و نوجوان را دور میزی جمع کرده بود و برای آنها داستانسرایی میکرد و در گوشهٔ دیگری تعدادی از بزرگسالان دور میزهایی جمع شده بودند و گپ و گفت میکردند. این صحنهها در حالی بود که امام جمعهٔ خامنهای در حال وراجیهای معمول خود بود.
در همین روز، رژیم تلاش کرده بود با راهاندازی سور و سات و شوهای مبتذل با در تهران و شهرهای مختلف کشور، تحت عنوان جشن میلاد، بهقول صحنهگردانان «خستگی و ناراحتی» این روزها را از تن و جان «این عزیزان» دور کند. این جشن در تهران که تلویزیون رژیم از اولین ساعات صبح برایش بازارگرمی میکرد، در میدان ولیعصر برپا شده بود. صحنهگردانها و شومنهای این «گاردن پارتی» های ولایی، مداحان عربدهکش خامنهای بودند، تا پاسداران و بسیجیهای وارفته و خانوادههای نگرانشان را بهقول خودشان «خوشحال» کنند و «لبخند بهلبهایشان بیاورند». برای مزید این خوشحالی و لبخند، لاتاری هم راه انداخته بودند تا «به قید قرعه» جوایز نقدی و غیرنقدی را تقدیم شرکتکنندگان کنند. اما همهٔ این بساط برای این بود که بهآنها گوشزد کنند اولاً این شرایط و این هیاهوها (قیام) تمام میشود، ثانیاً مواظب بچههایشان باشند که یک وقت نصف شبی با موبایل خود بهمعاندان و دشمنان نظام وصل نشوند و گول آنها را نخورند.
اما بارزترین و مهمترین تقلای رژیم چند بار حرف زدن خامنهای پس از دو هفته سکوت بود. خلیفه درمانده در محاصره قیامهای مستمر، هر بار که حرف زد تلاش کرد با حرفهایش به مزدوران و بسیجیان سیلی خورده از قیام و همچنین به «خواص» وارفته و سرکردگان ترسیده نظام که دچار تشتت شدهاند دلداری و روحیه بدهد و محور حرفهایش هم این بود که نظام قوی است و چون قوی شده این «اغتشاشات» را خارجیها راه انداختهاند.
تکرار همین حرفها توسط خامنهای و کارگر نیفتادن آنها که او را ناگزیر از تکرار کرده است، بهخوبی نشاندهنده این است که عمق زهوار در رفتگی در اثر استمرار قیام خیلی بیشتر از محاسبه او و علاج ناپذیرست.