جنایت فجیع و سیستماتیک مسموم کردن دختران دانشآموز، روز شنبه ۱۳اسفند بهاوج و گسترهٔ جدیدی رسید. این موج جدید علاوه بر مدارس چند منطقهٔ تهران، مدارس شهرهای اصفهان، رشت، کرمانشاه، تبریز، زنجان، همدان، ارومیه، لاهیجان، اردبیل، قم، کرج، شهریار، اسلامشهر، پرند، کوار و پاکدشت را نیز فرا گرفت و صدها دانشآموز معصوم را روانهٔ بیمارستان کرد.
همزمان با اوجگیری و گسترش مسمومیت، مردم و خانوادههای دانشآموزان در چند نقطهٔ تهران و در شهرهای اصفهان، اردبیل و کرمانشاه در برابر ادارات آموزش و پرورش یا مدارسی که مورد اصابت گازهای سمی قرار گرفته اجتماع کردند و خشم و اعتراض خود را علیه این جنایت ضدانسانی ابراز کردند. مردم خشمگین شعار میدادند: اسیدپاشی، مسمومیت، هر دو یک جنایت»، «مرگ بر حکومت بچهکش»، «بچههامون رو کشتن بهجاش آخوند گذاشتن»، «بسیجی سپاهی، داعش ما شمایید».
بهرغم دجالبازیهای رژیم که میخواهد وانمود کند عوامل موهوم و ناشناختهای دستاندرکار این جنایت زنجیرهیی هستند، اما شعارهای مردم، حاکی از آن است که مردم بهوضوح دستهای رژیم جنایتکار و عوامل پاسدار و سپاهی را پشت این جنایت ضدانسانی میبینند و آن را با صدای بلند اعلام میکنند. بهخصوص که این اولین بار نیست که رژیم ضدبشری و زنستیز آخوندی دست بهاین قبیل جنایتها بهویژه علیه زنان و دختران میزند و سپس بهانبوهی دروغ و دغل و ضد و نقیضگویی برای گم و گیج کردن مردم میپردازد.
جنایات زنجیرهیی و سازمانیافته و چرخهای که هر کدام طی میکند، از انکار و تکذیب و شایعه خواندن، تا توجیهات و علتتراشیهای مسخره تا نسبت دادن آن بهدشمنان یا دستجات خودسر و سرانجام قول انجام تحقیقات و پیگرد قانونی، سناریویی است که طی ۴دههٔ گذشته، بارها و بارها تکرار شده و تحقیقات وعده داده شدهٔ حکومتی هرگز بههیچ نتیجهیی نرسیده است. از چماقداریهای فاز سیاسی تا تحقیقات در مورد «شایعهٔ شکنجه» که خمینی دجال پس از افشای شکنجه در زندانهایش (قبل از ۳۰خرداد ۶۰) بهراه انداخت، تا قتلهای زنجیرهیی کشیشان آزادیخواه، تا قتلهای زنجیرهیی روشنفکران و نویسندگان، تا سریال ترور مخالفان حکومت در داخل و خارج کشور، تا سریال اسیدپاشی بهروی زنان و... تا سریال بهاصطلاح خودکشیها و مرگهای مشکوک زندانیان سیاسی و دستگیر شدگان قیام، تنها چند روز پس از آزادی... همه و همه بیانگر جنایتهای عمدی حکومتی است.
حتی در همین شرایط هم آخوند علمالهدی، پدر زن رئیسی جلاد و نماینده و امام جمعه خامنهای در مشهد در نمایش جمعه (۱۲ اسفند) آشکارا بهباندهای آتش بهاختیار رژیم دستور حمله بهزنان و دختران تحت عنوان «کشف حجاب» را صادر کرد و گفت: «دیگر اقتدار امنیتی نظام نمیتواند در عرصه مقابله با کشف حجاب میدانداری کند. برادران و خواهران همه شما باید با این موضوع مقابله کنید».
در جریان زنجیرهٔ اسیدپاشی بهصورت زنان و دختران در سال۹۳ نیز که مرکز آن در اصفهان بود، این امام جمعهٔ خامنهای در اصفهان بود که فرمان حمله را صادر کرد.
البته این خود خامنهای پلید بود که در یک سخنرانی عمومی خطاب بهنیروهایش (۲۷خرداد ۹۶) علناً از آنها خواست که در موارد لازم، بهطور «آتش بهاختیار» عمل کنند.
کمتر کسی است که نداند جنایت مسموم کردن دانشآموزان با گاز سمی، طی ۳ماه گذشته، دستکم در ۱۰استان کشور، تنها از حکومت آخوندی ساخته است. در نتیجه حتی روزنامههای حکومتی و برخی ایادی رژیم نیز ناگزیرند یا با ایما و اشاره یا گاه بهصراحت بهمنشأ حکومتی این جنایت اذعان کنند:
روزنامهٔ حکومتی آرمان ملی (۱۳ اسفند) با اشاره بهاین واقعیت که «تهیه این گاز سمی یک کار تخصصی است و کار یک شهروند عادی نیست»، آنها را خودی دانست و نوشت: «کسانی که دانشآموزان را مسموم کردهاند قطعاً دوستان نادان هستند».
روزنامهٔ حکومتی جمهوری اسلامی (۱۳ اسفند) نیز نوشت: «از هرجا که دستور میگیرند، بریده باد زبان دستور دهنده و دست دستور گیرنده... حتی اگر داعیه دینداری داشته باشند».
خانم مریم رجوی در سخنرانی خود در گردهمایی زنان بهمناسبت روز جهانی زن (به تاریخ ۱۳اسفند) با بیان این که: «بیت خامنهای در حال انتقام از دختران ایران است که در قیام ماههای اخیر نقش تعیینکنندهیی داشتند و میخواهد آنها را مرعوب کند»، بر بینتیجه بودن این تلاشهای مذبوحانه تأکید کرد و تصریح نمود: «این زن ایرانی است که امروز با پیشتازی خود و دوشادوش مردان ایرانزمین، ولایت فقیه را شکست میدهد و فردا آزادی و دموکراسی و برابری را تضمین میکند. قیام ایران با پیشتازی زنان این حقیقت را گواهی کرد و قیامی که با شعلههای صدبار فروزانتر در راه است، آن را بیش از همیشه تابان و درخشان خواهد کرد و پیام ظفر و پیروزی خواهد آورد».