فریادهای هشدار و آژیرهای خطر همچنان و بیوقفه از هر جانب رژیم بهگوش میرسد. جلسهٔ ۲۸فروردین مجلس انقباضی یک نمونه و شاهد است. در این جلسه، اعضای مجلس از عواقب بحران معیشتی و شکست مفتضحانهٔ دولت رئیسی جلاد در چارهجویی در قبال این وضعیت انفجاری، جیغ وحشت میکشیدند.
یکی به «سقوط روزانه ارزش پول ملی و تورم وحشتناک که نظیر آنرا قبلاً فقط در ونزوئلا شنیده بودیم» و به «جانباختن هر روزهٔ کولبران در راه تأمین معاش» اشاره میکرد. دیگری با زیر سؤال بردن وزیر اقتصاد دولت در گلماندهٔ رئیسی اعتراف میکرد «زمانی که ارز ترجیحی حذف شد، در مجموع کالاهای اساسی ۱۲۰درصد و کالاهای غیراساسی ۴۰۰درصد افزایش قیمت داشتند».
دیگری روی درماندگی و ورشکستگی دولت رئیسی و عواقب آن برای نظام انگشت گذاشته، میگوید: «امروز دولت رئیسی را از ضعیفترین و نا کارآمدترین دولتها میدانیم... آقای رئیسی! گویا قطار پیشرفت اقتصادی دولت شما قبل از آن که مردم را زیر چرخهای بیبرنامگی له کند نیاز به ریز علی فداکار دارد چون حرکت شتابان تورم و گرانی لحظه به لحظه و بیارزشی پول ملی را میبینیم... آیا فرهنگیان و بازنشستگان با این سن و سال حقشان است که هر روز در جایی تجمع کنند برای احقاق حقوقشان؟»
در همین روز (۲۸فروردین) رسانهها و روزنامههای رژیم هم پر بودند از همین هشدارها و اعلام خطرها؛ روزنامهٔ حکومتی اعتماد هراسان و تحت عنوان «برای تغییرات فردا دیر است» هشدار میداد: «واقعا و بدون اغراق با توجه بهجمیع شرایط پیش رو برای پاسخگویی بهمطالبات نسل جدید، فردا دیر است، اگر قرار است متناسب با سرعت رویدادها تغییراتی ایجاد کنیم وقتش همین امروز است و تأخیر در آن، موقعیتهای آینده را یکی پس از دیگری از ایران میستاند».
روزنامهٔ حکومتی ابتکار نیز با اشاره بهشکست دولت رئیسی نوشت: «با گذشت نزدیک بهدو سال از دولت سیزدهم هیچ چشماندازی نه از ۲۰سال آینده، بلکه حتی از سال پایانی دولت در ۱۴۰۴ ارائه نشده و حتی از ارائه یک تصویر کوتاهمدت یکساله از پایان سال۱۴۰۲ نیز عاجز مانده است» این روزنامهٔ حکومتی هم در حالی که خطابش آشکارا بهولیفقیه ارتجاع است، هشدار میدهد: «تا دیر نشده فکری نو دراندازیم تا فردا کاسه چه کنم چه کنم دست نگیریم».
روزنامهٔ حکومتی اعتماد اعلام خطر میکند: «بهدلیل تورم فزاینده و مشکلات شدید اقتصادی، در آینده نزدیک اعتراضات اجتماعی سر خواهند رسید و جلوگیری از بحران اجتنابناپذیر است».
روزنامهٔ شرق همین مضمون قیام در تقدیر و بیراهحلی نظام در قبال آن را در مطلبی با عنوان «دولت بیچشمانداز و شهروندان معترض» بیان کرده است.
اینها تنها مربوط بهیک روز است و موارد بسا بیش از اینهاست و فصلمشترک همهٔ آنها، وحشت از شرایط بهغایت انفجاری جامعه و خطر قیام و جستجوی نومیدانه راهی برای علاج واقعه قبل از وقوع است. اما نومیدی و بیراهحلی آشکار در این جیغهای وحشت، نشان میدهد که کار خلیفه درمانده و دولت «بی چشمانداز» از این کارها گذشته و چشمانداز پیش رو همان فریادهای قیام و خیزش در کف خیابان است که جز قیام و آتش با این نظام اهریمنی حرفی ندارد و مصممانه میخروشد: «فقر، فساد، گرونی، میریم تا سرنگونی!».