یادآوری جنگ دونکیشوتوار با دیشهای ماهواره
روزگاری بود که استبداد تارعنکبوتی ولایت فقیه، در هراس از ورود بشقابهای ماهواره به داخل کشور و برافراشته شدن دیشهای آن بر بالای پشت بامها، عمامه بر زمین میزد و زمین و زمان را به هم میدوخت. وقتی بخشنامهها و اخطارهای شداد و غلاظ کاری از پیش نمیبرد، نیروهای سرکوبگر انتظامی خود را به پشتبام خانههای مردم گسیل میداشت تا زیر پنجرهها، بالای بالکنها، گوشهٔ پشتبامها و لابلای درختان را خوب بکاوند، مبادا دیش ماهوارهیی در آن پنهان شده باشد! مانند جشن کتابسوزان، مراسم انهدام دستگاههای پخش ویدئو و دیشهای ماهواره به راه میافتاد. در روز روشن زرهیها و لودرها از روی بشقابهای جورواجور و مصادره شده، طی «عملیات حماسی غیور مردان انتظامی»! عبور میکردند تا به این ترتیب ایران تحت حاکمیت نعلین و ریش و عمامه باقی بماند.
هر تلفن هوشمند، یک رسانهٔ متحرک
اکنون سخنی از ماهواره نیست زیرا تلفنهای هوشمند در آمارهای میلیونی، خانهها، مدرسهها دانشگاهها، کارگاهها، ادارهها، بازارها و متروها را فتح کردهاند. اکنون هر ایرانی یک رسانهٔ متحرک و یک ایستگاه سیار خبری یا بهتر بگوییم یک شهروند خبرنگار است. آخرین اخبار سریعتر از عبور نسیم صبحگاهی به دورافتادهترین نقاط ایران میرسد و همه در جریان همه چیز قرار دارند.
مشکل «آلبانی نشینان»!
تا اینجا هیچ مشکلی نیست. مشکل از آنجا آغاز میشود که نیروی سازمانیافته و برانداز و بهقول حکومت «آلبانی نشینان»! با استفاده از این تکنولوژی در تدارک جارو کردن سانسور و سازمان دادن نیروهای قیامآفرین هستند. این وحشت را آشکارا در نگاه و کلام کاسبان سانسور و سرکوب میتوان دید.
آری، یک جنگ در جریان است:
«شرایط مانند دو دهه پیش نیست که بتوان اتفاق و خبر را مدیریت و کنترل کرد. دوره نبرد نرم مدتهاست که آغاز شده. یکطرف این جنگ تمامعیار، جمهوری اسلامی ایران است و طرف دیگر دشمنان و مخالفانش. چیزی شبیه جنگ تحمیلی هشت ساله با این تفاوت که آن سخت بود و این نرم. (رسالت. ۲شهریور۹۹)
کاسبان سانسور و آژیر خطر
سالیان متمادی اینترنت در انحصار حاکمیت آخوندی بود و یکسویه میتوانست در آن به ترکتازی بپردازد. واقعیتهای را قلب کند، تاریخ را تحریف نماید و ۲۴ساعته دروغ در آن پمپاژ کند اما بهدنبال ورود مجاهدین به عرصهٔ این جنگ، اکنون آژیرهای خطر سانسورچیان به صدا درآمده است:
«آیا متولیان حوزه رسانه در کشور اصلاً قائل به این نبرد هستند؟ فراتر از آن، تصمیمسازان و تصمیمگیران کشور چطور؟ سالهاست رهبر معظم انقلاب درباره جنگ نرم که بیشک خط مقدم آن رسانههای خبری هستند هشدار دادهاند. شورای عالی انقلاب فرهنگی، شورای عالی فضای مجازی، بخشهای فرهنگی در دولت، مجلس و سایر نهادههای حاکمیتی باید پاسخ دهند برای این نبرد بزرگ چه کردهاند؟ آیا اوضاع رو به افول رسانههای رسمی کشور را در برابر جولان روزافزون رسانههای غیررسمی نمیبینند؟» (همان منبع)
طرح فیلترینگ تمام شبکههای اجتماعی در ایران
به این ترتیب حاکمیت آخوندی در هراس از گسترش فعالیت کانونهای شورشی و رشد خیره کنندهٔ مجاهدین در داخل کشور و نیز چشمانداز قیام تودهای، دونکیشوتوار تصمیم گرفت به نبرد با اینترنت برود: طرح فیلترینگ تمام شبکههای اجتماعی در ایران.
در این طرح ضدبشری و قرونوسطایی علاوه بر مسدودسازی تمام پیامرسانهای خارجی، محدودیتهای دیگری بر کاربران اعمال میشود؛ از جمله احراز هویت کاربران و جرم بودن استفاده از فیلترشکن و در نظر گرفتن مجازات حبس و جزای نقدی برای آن.
سرکوب به همراه غارت
بدیهی است علاوه بر مقاصد سرکوبگرانه و نیز پیشگیری از هماهنگیهای سراسری در خدمت خیزش و قیام با فیلترینگ و انسداد اینترنت، اهداف غارتگرانهٔ دیگری در پشت این طرح وجود دارد. حکومتی که برای جبران کسری بودجهٔ خود درصدد است ته مانده نقدینگی مردم را با ترفند بورس و پیش فروش نفت از جیبهای آنها برباید و حتی برگزاری کنکور در بحبوحهٔ کرونا را به منبع درآمد تبدیل میکند، از این طریق نیز میخواهد مردم را چند برابر تلکه نماید.
دقت کنید:
«فیلترینگ نام درستی برای اقدامی که میخواهند انجام دهند یا در گذشته انجام دادند، نیست، بلکه نام درست آن، توزیع و عرضه و فروش فیلترشکن و افزایش حجم ترافیک و کسب سود بیشتر برای اپراتورها است. در حقیقت این یک طرح اقتصادی است و نه طرح سیاسی یا فرهنگی. پوشش آن طرح فرهنگی و رسانهیی است، واقعیت آن طرحی اقتصادی با هدف کسب درآمد بیشتر است» (عباس عبدی. اعتماد. ۱۵مرداد۹۹).
خفاش فکران و یک سودای دستنیافتنی
بدیهی است خواست استبداد آخوندی این است که دور ایران دیوار بکشد و این سرزمین پهناور را به یک قفس بزرگ تبدیل کند تا بتواند حاکمیت دروغ و دجالیت خود را حفظ نماید. اقدام دونکیشوتوار فیلترینگ اینترنت، چه با هدف اقتصادی و چه با هدف سرکوبگرانه [که مضمون هر دو یکی است]، پیشاپیش محکوم به شکست است و حاکمیت در وضعیت شکننده و انفجاری کنونی قادر به اجرای آن نیست. در صورت اجرا باید با تبعات سنگیناش روبهرو شود.
ضرورت براندازی، یک حس القا شونده از خارج از مرزهای ایران نیست تا بتوان آن را با فیلترینگ خشکاند. صفهای طولانی خرید ارزاق، حلقههای تجمع در خیابان، گفتگوهای هردم اوج گیرندهٔ داخل تاکسیها و هر جا که چند نفر گرد میآیند و حتی داخل خانهها، کانون شکلگیری اعتراض و پایگاهی برای قیام و شورش است. نفرت انفجاری از این حکومت غارت و سرکوب در وجود ایرانیان است.
انتخاب خیابان به جای فضای مجازی
با اینکه این طرح ضدبشری هنوز نه به دارست و نه به بار، و طبق تجربههای قبلی با سیاست انکار و تکذیب و بهصورت قطرهچکانی مطرح میشود اما از هماکنون رسانههای وابسته به حاکمیت در مورد آن مینویسند:
«در دنیای امروز نمیشود دور کشور را دیوار کشید» (همدلی. ۵شهریور۹۹).
«در برخورد با اینترنت نباید خطای برخورد با ویدیو و ماهواره را تکرار کرد، نباید آن محدودیتها را اعمال کرد، چرا که نمیتوان با تکنولوژی در افتاد، تکنولوژی مثل آب راهش را پیدا میکند» (همان منبع).
یکی از این رسانهها «امنیت» کذایی مورد نظر حاکمیت را با عبارتی هشدارآمیز به چالش کشیده است:
«ماحصل چنین طرحهایی، پیامرسان کپی شده میشود که هیچ سودی ندارد. هیچ امنیتی برقرار نخواهد شد. اتفاقاً با فیلتر، افراد معترض، خیابان را جهت اعتراض انتخاب خواهند کرد» (اعتماد. ۵شهریور۹۹).
حاشا! که شبپرستان کوردل، قادر به جمعبندی و تجربهاندوزی از پدیدههای جوشان اجتماعی نیستند. اگر شاه با فراهم کردن فضای باز سیاسی گور خود را کند، شیخ با فیلترینگ و انسداد فضای مجازی و در حقیقت با بستن سوپاپهای دیگ زودپز، در حال تدارک انفجار نهایی است.