سؤال:
چرا شما از ۳۰خرداد مثال میآورید و این را بهعنوان یک سرفصل اشاره میکنید؟
جواب:
کلا بذر قیام آبان را، قهرمانان سازمان مجاهدین خلق و سازمان فداییها در آن روزگار کاشتند و این مبارزه را آغاز کردند. آنها تمام مسیر سرنگونی را ادامه دادند.
بهدلیل ضربه خائنانه اپورتونیست چپنما که در سال۵۴بهسازمان مجاهدین خلق ایران وارد کرد، سازمان برای یک دورانی در زیر این ضربه نتوانست بهمبارزه خودش در برابر شاه ادامه بدهد. خمینی از این خلأ استفاده کرد رهبری این جنبش را دزدید.
ولی بهرغم این، در دو سال اول انقلاب که ما بهآن فاز سیاسی میگویم سازمان مجاهدین خلق ایران باتمام قوا تلاش کرد که در یک مبارزه مسالمتآمیز از حق و حقوق مردم و ملت ایران برای احقاق آزادیهای سیاسی و اجتماعی و اقتصادیشان دفاع کند.
اما این رژیم در تمام آن سالها پاسخ تمام حرکات و مبارزات مسالمتآمیز سازمان مجاهدین خلق ایران را با قهر و سرکوب و گلوله داد. ما بیش از ۵۴شهید فقط در فاز سیاسی داشتیم.
در جای که حتی یک گلوله هم شلیک نکردیم.....
در سرفصل ۳۰خرداد سازمان مجاهدین خلق ایران باز در یک اعتراض واقعاً مردمی و عادی بیش از نیم میلیون نفر مردم تهران را بهخیابانها آورد و اعتراض کردند، که باز نشان دهند که از طریق مسالمت میخواهند حقوق خودشان را باز پس گیرند. اما شخص خمینی در ۳۰خرداد فرمان کشتار داد ۳۰خرداد بهخون آغشته شد و ما بهعنوان سرفصلی از آن نام میبریم که رژیم دیگر تمام مشروعیت خودش را از دست داد و از آن زمان اثبات شد رژیمی است که سرنگونی در انتظارش است.....