نقش تاریخی کانونهای شورشی
مردم ایران بیشک در حال نبردی سخت با دو ویروس مرگبار متحد و به هم پیوسته «ولایت» و «کرونا» هستند. این دو ویروس برای بقا و طول عمر خود تلاش میکنند و بقای آنها در گرو کشتار و قتلعام مردم ایران میباشد.
از سوی دیگر وضعیت خراب رژیم بر هیچکس و حتی خود سردمداران رژیم پنهان نیست و به آن اعتراف میکنند
وقتی هم به مردم نگاه میکنیم که در وضعیت انفجاری مردم هم قابل انکار نیست وقتی به مقاومت هم که نگاه میکنیم در حال رشد و اعتلا میباشد.
بهرغم اینکه تمامی شرایط برای سرنگونی رژیم آماده هست یا در حال آماده شدن هست ولی رژیم به اشکال مختلف تلاش میکنه که در ناباوری مردم به سرنگونی بدمد و نگذارد که در آنها امید به سرنگونی و تغییر این رژیم شکل بگیرد.
امروز میخواهیم این مسأله را قدری باز کنیم و بدانیم که چطور با آن باید مقابله کنیم.
سؤال: اگه امکان داره این صورت مسأله قدری روشن کنید و اینکه الآن مردم ما علاوه بر ویروس کرونا و ویروس ولایت با چه عارضه یا موانعی بهلحاظ روانشناسی اجتماعی با آن مواجه هستند؟
علاوه بر دو ویروس فوق؛ از عارضهای پنهان و ویروسی خطرناکتر دیگری به نام «ویروس ناباوری به سرنگونی» این رژیم رنج میبرند. این ویروس حاصل ذهنیت فاسد شده از چهار دهه سرنگون نشدن رژیم بهرغم همه قیامها؛ حماسهها و جانفشانی و قهرمانیهای مردم و مقاومت مردم ایران بوده است.
رژیم آخوندی در چهار دهه حاکمیت در زیر سایه سرکوب سنگین وخونین: همه تلاش خود را کرده است که ویروس «ناباوری» به سرنگونی رژیم را در جامعه منتشر کرده و بذر «ناامیدی» و «یاس» کاشته و از آن برای خود عمر خریداری کند.
سوگند و پیمان مقدس مردم و مقاومت ایران بر سرنگونی این رژیم استوار است؛ این رژیم با هر هزینه و هر بهایی که نیاز باشد؛ باید سرنگون شود و برای سرنگونی نیاز به زنان و مردان دلیری داریم که قبل از هر چیز سلامت خود را باز یافته و ویروس کشنده «ناباوری» را در خود از بین برده و به قولی آنتی ویروس آن را در خود ایجاد کرده و بعد آن را به تمامیت این جامعه گسترش دهند.
اما سؤال اینجاست که چرا در چنین شرایطی آن خیزشی که باید را نمیبینیم؟ الزامات سرنگونی چیه و مردم باید و نیروهای مقاومت باید چه بکنند؟
جامعه و تغییرات آن از قوانین دگم و قطعی علمی و پایدار پیروی میکنند. هنگامی که یک رژیمی نتواند به حکومت ادامه دهد و در منجلاب بحرانهایش هرگز چشماندازی برای برونرفت وجود نداشته باشد و هنگامی که یک ملتی این حاکمیت را نخواهد و سرشار از خشم و نفرت و آتشفشانی از عمیقترین کینهها باشد و هنگامی که این ملت از یک رهبری و سازمان رهبری کننده و یک مقاومت با قدمت ۵۶سال مبارزه پاکبازانه با دو دیکتاتوری برخوردار بوده و با صدق و فدای بیکران خود؛ توان و صلاحیت و قدرت خود را در عمل نشان داده و در پیوندی سرشار از عشق و عاطفه با مردمش به سر میبرد و آرزویی جز رهایی و آزادی مردمش در دل و سر نمیپروراند. و هنگامی که شرایط کلی منطقهٔ و بینالمللی همسو و هم جهت و خواهان نفی این رژیم است/ پس میتوان گفت که این رژیم در وضعیت سرنگونی و جامعه ایران در موقعیت انقلابی است.
همانطور که گفتید سؤال اینجاست که چرا در چنین شرایطی آن خیزشی که باید را نمیبینیم؟ در جواب میتوان گفت؛ بله «سرکوب» وجود دارد یا نیاز به «زمان» برای آمادهسازی بیشتری یا در حال مهیا کردن زمینه و اسباب کار قیامها هستیم و... همه اینها درست است ولی برای تحقق همه اینها با ایمان به آماده بودن همه شرایط برای سرنگونی: باید «من» و «تو» و «ما» و «مردم ایران» با ویروس نهادینه شده در وجودمان بجنگیم باید در برابر ویروس «ناباوری» و «ناامیدی» واکسینه شویم / این ویروس پلید در خود و با خود چیزی جز «پاسیویزم» و «نمیشه» و «فایده نداره» و «کاری نمی شود کرد»... . نیست / نتیجه برای سرنگونی باید این ویروس را از خود دور کنیم و دیگران را نیز واکسینه کنیم.
چگونه با «ناباوری» باید بجنگیم؟
برای ساختن آنتی ویروس یا آنتی بادی در برابر «ناباوری» ما با دو طیف مختلف روبهرو هستیم که هر کدام روش خاص خود را دارند….