در کوچه و خیابان، نجوای انقلاب است
بیداد ظالمان را، هنگامۀ جواب است
نفرت تنیده در خشم، فریاد گشته ناله
اینک زمانِ سرخِ تسویۀ حساب است
خونِ شهیدِ مردم، در قلب کوی و برزن
هر لحظه بیتوقف، در جوش و التهاب است
دارد هوای طغیان، آتشفشانِ این خلق
بر جسم و جانِ ظالم، توفانِ اضطراب است
تاریخ مینویسد، تقدیرت ای ستمگر
فرجامِ تیرۀ تو، مرگی که با عذاب است
قلب سیاهت ای شیخ، یک راهِ چاره دارد
آماجِ نفرت خلق، سربی که بس مذاب است
سنگر نمودهای دین، دانند کودک و پیر
دیوی کریه منظر، در پشت این نقاب است
دیگر اثر ندارد، آن جلوهها به منبر
ای حاکمانِ جبار، نقش شما بر آب است
از آنچه کردهای شیخ، حاصل چه بود جز این
یک ملتی پریشان، یک میهنی خراب است
خلقی اراده کرده، تا ریشهات برآرد
بنگر زوالِ خود را، هنگام انقلاب است
م. سروش
۱۸ می ۲۰۲۴
۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳