گزارش ویژه هفته- شماره ۱۱۹
تغییر ساختار اقتصادی یا خلع ید از مردم ایران- قسمت پنجم
واقعیت خصوصیسازی
در هفتههای اخیر و در این مجموعه برنامهها با بررسی مختصات اقتصادی رژیم، میخواهیم این نکته رو بررسی کنیم که: با توجه به احتمال هر تغییری در سیاستهای جهانی، چشمانداز آینده رژیم چیست؟
آیا بهطور نمونه تغییر دولت در آمریکا، میتواند شمشیر قیام را از روی سر دیکتاتوری ولایت فقیه بردارد و رژیم را نجات بدهد یا نه؟ این در واقع صورت مسأله اصلی این برنامه است.
مسألهای که برای درک جامع آن مجبور شدیم کمی همهجانبهتر به قضیه نگاه کنیم در نتیجه کمی به عقب برمی گردیم.
در قسمتهای پیش گفتیم خامنهای از اولین سالهای پس از آتشبس در جنگ با عراق، دستاندرکار تغییر در ساختار اقتصادی کشور شد، امری که تا همین الآن هم ادامه دارد.
همینطور دیدیم که این ساختار اقتصادی رژیم در ماهیت خودش «شورش آفرین»است و مسیری ست برگشتناپذیر.
حالا در این قسمت میخواهیم خصوصیسازی که یک از مهمترین عوامل این تغییر در ساختار بودجه و اقتصاد رژیم است، کمی عمیقتر مورد بررسی قرار بدهیم تا ببینیم چرا این تغییر ساختار، هم شورش آفرین و هم برگشتناپذیر است!
اینجا قبل از هر چیز باید از نیتی که پشت داستان خصوصیسازی خوابیده سر در بیاوریم.
آخوندها با ژست خصوصیسازی تلاش میکنند خودشان و نظام اقتصادیشان را به سیستم اقتصادی مسلط در جهان تک قطبی وصل کنند، اما فراتر از آن؛ تلاش کردند با ایجاد نهادهای موازی با دولت، فراتر از هر تغییری در تعادلقوای باندهای درونی رژیم از یکطرف، و همینطور تعادلقوای رژیم با مردم ایران از طرف دیگر، بتوانند اهرم های قدرت و ثروت ملی را پیوسته در دست خودشان نگه دارند!
روز ۵فروردین سال۹۹ یکی از نزدیکان رفسنجانی به اسم علیرضاعلویتبار در مطلبی که سایت تابناک محسن رضایی هم آنرا منعکس کرد گفت:
«پس از جنگ، قاعدهیی در ذهن طراحان سیستم بود، به این معنی که صورت جمهوریت حفظ شود، اما مخاطرات ناشی از انتخاب آزاد مردم باید به حداقل برسد؛ زیرا اگر قرار بر انتخاب آزاد مردم باشد، همیشه مطلوب ما انتخاب نخواهد شد. به همین دلیل هم هست که کنار همه بخشهای انتخابی، بخشهای غیرانتخابی هم طراحی شدهاند تا تصمیمات بخشهای انتخابی را کنترل کنند. این امر باعث شد تناسب اختیار و مسئولیت از میان برود. دستکم ٣٠ تا ۵٠ درصد اقتصاد ایران زیرزمینیه، یعنی هیچ جا ثبت نمیشود و نمیتوان بر آن نظارت کرد. این اقتصاد لزوماً سیاه نیست، اما نکته اینجاست هر کس به این بخش از اقتصاد تسلط داشته باشد، میتواند هر سیاست اقتصادی را تحت تأثیر قرار دهد»
میبینید! حرفش خیلی روشن است، میگوید قدرت که دست خودمان است! یعنی ولیفقیه.
باقی میماند الباقی اقتصاد یعنی ثروت! که آن هم مالکیت منابعش را منتقل میکنیم به قباله خودمان! حالا هر کسی رئیسجمهور شد یا حتی مجلس رو هم در دست گرفت ول معطل است!
چرا؟ چون تمامی اهرمهای قدرت و ثروت دست خودمان است! به همین سادگی!
به همین علت هم بود که بعد از پایان دوران ریاستجمهوری رفسنجانی، کشمکش سختی بین باند خاتمی با رقبای حکومتیاش بر سر مالکیت صنایع زیرساختی کشور درگرفت...