728 x 90

آموزش برای کانون‌های شورشی- شماره صد و چهار

آموزش برای کانونهای شورشی

آموزش برای کانونهای شورشی- شماره صد و چهار
آموزش برای کانونهای شورشی- شماره صد و چهار

سی خرداد پاسخ به ضرورت تاریخ- قسمت ۶

در برنامه قبل گفتیم که بعد از آخرین ملاقات رهبری مجاهدین و خمینی دجال در اردیبهشت ۵۸، همه‌چیز تغییر کرد. بعدها افشا شد که درست یک‌ ماه بعد از آن ملاقات، خمینی فتوای حلال بودن خون مجاهدین را داده بود!

 

 


فتوای حاکم شرع شهر بم، مبنی بر حلال بودن خون و مال مجاهدین هم در نشریهمجاهد چاپ و در سطح وسیع منتشر شد. باور کردنی نبود؛ اما هر روز اعضا و هواداران مجاهدین به‌راحتی آب خوردن در خیابان‌ها به‌قتل می‌رسیدند. از طرفی حتی یک نفر هم از مهاجمان و قاتلان بازداشت نمی‌شد! مجاهدین می‌فهمیدند که چیزی تغییر کرده است، اما تا این حد که خو نشان حلال شده را حدس نمی‌زدند!


مسعود رجوی بعد از آزادی از زندان
در این قسمت از سلسله برنامه‌های آموزشی خطاب به نسل جوان و کانون‌های شورشی در شهرهای میهنم میشنوید که سازمانی که زیر ضربات خائنانه اپورتونیست‌های چپ‌نما به‌طور تقریباً کامل متلاشی شده بود و به جز یک گروه چند ده نفره داخل زندان تحت رهبری مسعود رجوی، چیز دیگری از آن باقی نمانده بود، چگونه و در فاصله کمتر از یک سال دوباره رشد کرد و به بزرگترین نیروی سیاسی تاریخ معاصر ایران تبدیل شد.


مسعود رجوی در فردای آزادی از زندان و در برابر وسوسه شرکت در قدرت سیاسی زیرسایه خمینی گفت: ما سر نداده بودیم که به جایش زر بگیریم!
رهبر مقاومت ایران -مسعود رجوی در همان سخنرانی که در بهمن ۵۷و حتی قبل از پیروزی انقلاب ایراد کرد گفت: مجاهدین خلق جانشان را نداده بودند که به جایش جاه و مقام بگیرند در حقیقت داشت راه و رسم مجاهدین خلق در برابر وضعیت جدید را اعلام می‌کرد. و این‌چنین بود که در طوفان پر غوغای انقلاب، در و تخته به هم چفت شد و مردم و مجاهدین خلق همدیگر را پیدا کردند.


پیوند مجاهدین خلق با مردم
نمونه‌هایی از گسترش اجتماعی و پیوند مجاهدین با مردم را از روی یادداشتها و خاطرات شهود همان سال‌ها برایتان بازگو می‌کنیم:
ـ درگز در شمال شرق خراسان است. کنار مرز ترکمنستان. یک شهر خیلی کوچک. روی نقشه هم به‌سختی می‌شود پیدا کرد. مجاهدین خلق در همین شهر کوچک، دفتر داشتند و کار می‌کردند. هر هفته هم نشریه مجاهد ۴۰۰، ۵۰۰تا خواننده‌ٔ ثابت داشت. بعدها که خمینی قتل‌عام مجاهدین را شروع کرد، خانه‌یی نبود که اعدامی نداده باشد!
ـ روستاهایی سهمیه‌ٔ روزانه‌ٔ نشریه می‌خواستند که خود مجاهدین هم باورشان نمی‌شد که اسم و رسم سازمان تا آن‌جاها رفته باشد!


ـ در پیرانشهر هیچ تشکیلات رسمی نبود. بعد از مدتی متوجه شدیم که یک نفر از پیرانشهر می‌آید ارومیه و روزانه ۳۰۰، ۴۰۰شماره نشریه مجاهد می‌گیرد و می‌برد. او دانش‌آموزی بود که به تنهایی روزانه۱۵۰نشریه را در پیرانشهر توزیع می‌کرد. گویا شاگرد اول کلاسشان هم بود. بعد از۳۰خرداد هم او را شهید کردند.


ـ سازمان در دورترین شهرهای سیستان و بلوچستان هوادار داشت. وقتی یکی از مجاهدین را شهید کردند، بیشتر از ده‌هزار نفر برای تشییع او رفته بودند. کمتر شهری در سیستان و بلوچستان هست که چند شهید مجاهد نداشته باشد.


گسترش مجاهدین
گسترش مجاهدین خلق فراتر از رشد یک حزب سیاسی، طلوع یک فرهنگ جدید هم بود؛ فرهنگی که خمینی نسبت به آن به‌شدت حساسیت داشت و با آن، با تمام وجودش می‌جنگید. در آن شرایط هر چه مسعود رجوی بیشتر صحبت می‌کرد، فضای اجتماعی بیشتری برای مجاهدین خلق باز می‌شد و امکانات مردمی بیشتری به طرف آنها سرازیر می‌گشت.


میتینگ‌های مجاهدین خلق در تهران، تبریز، رشت و دهها شهر دیگر، میلیونها ایرانی را جذب مواضع ضدارتجاعی مجاهدین کرد. سال‌ها بعد عوامل خمینی به‌روشنی به آن میتینگ‌ها اشاره کردند:
پاسدار سعید قاسمی در دانشگاه موسوم به امام صادق، مهر ۸۸: «(مسعود رجوی)… این‌جا وقتی توی شمال سخنرانی کرد، بالای سر میرزا کوچیک‌خان، دویست هزار نفر دانشجو و جوون همینجوری ریخته بودن! وقتی صحبت می‌کرد، اینا همینجوری غش می‌کردن! چنین کاریزمایی! چیز چیزم نمی‌کرد! حرف بلد بود بزنه و اینها! اونقدرم خاطرخواه داشت!»


گرچه که خمینی هم بیکار ننشسته بود و با چماقدارانش به سرکوب میتینگ‌ها مشغول بود. در سرکوب میتینگ عظیم مجاهدین در امجدیه تهران، چماقداری در جامعه آن‌چنان ایزوله شد که حتی همین مصطفی میرسلیم که آن موقع معاون وزیر کشور بود هم نتوانست بر ضد آن موضع‌گیری نکند!
در پایان همین سلسله میتینگ‌ها بود که خمینی که در خانه خودش هم ایزوله شده بود (احمد پسر خمینی هم به صف مخالفان چماقداری در آن نقطه پیوسته بود!) شب چهارشنبه ۴تیر ۵۹در اخبار سراسری به رادیوی سراسری آمد و گفت: ا ین‌ها (یعنی مجاهدین) از کفار هم بدترند!


خمینی در آن سخنرانی آن‌قدر عصبانی بود که قرآن را هم تحریف کرد و گفت: «در قرآن سوره‌ٔ منافقین هست، اما سوره‌ٔ کفار نیست!» این دروغ آشکار او، دست‌مایه‌ٔ تمسخر و نفرت از او شده بود و سر زبانها بود که این دیگر چه مرجع و امامی هست که قرآن هم بلد نیست! شاید هم واقعاً سطح سواد خمینی همین‌قدر بود و نمی‌دانست سوره‌ٔ کافرون هم در قرآن هست!


مجاهدین برای جلوگیری از بروز جنگ داخلی ناگزیر از تعطیلی کلیه دفاتر خود در سراسر ایران شدند.
در برنامه امروز علاوه بر پخش صحبت‌های خواهران و برادران مجاهدی که شاهد وقایع آن زمان بودند به وقایع آن ایام از زبان مسئولان مجاهدین خلق ایران نیز گوش می‌کنیم....

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/e6e7b86e-fd27-4206-ad3e-cf4d9a2d2ea6"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات