زن انقلابی ـ وجود تاریخی جدید
عاشورا
در رسالت نهضت حسینی بود که زن انقلابی، بهمثابه وجود تاریخی جدید، نقشآفرینی کرد. در این مورد، اولین زن، زینب کبری، پرورش یافته دامان فاطمه زهرا (ع)، بود که میبایست رهبری جنبش را پس از امام حسین بهدست گیرد و کار آن را بهاتمام رساند. اکنون بر امام حسین است که در این روزهای سخت، خواهر را برای احراز این مسئولیت سنگین آماده سازد.
چون اندکاندک آشکار شد که جنگ ناگزیر است، همه بر آن آگاهی یافتند و البته نتیجه چنین پیکاری از پیش روشن بود. زینب پریشانحال گفت:
«امروز است که بیبرادر شوم، ای جانشین گذشتگان و ای پناه باقیماندگان…».
از این مکالمات و آموزشها تا پایان عاشورا، مکرر انجام پذیرفت. سپس آن بانوی منزه و والامقام در نهایت شکیبایی انقلابیش و شهامت دلیرانهاش که گواه بر رفعت روح پاکیزهاش بود، امر جنبش را عهدهدار شد و به نیکوترین صورت، رسالت والایی را که پس از امام حسین به او رسیده بود بهپیش برد. زینب کبری با ایستادگی جسورانه در برابر مخوفترین جباران زمان و عمل پرشور افشاگرانه در مقابل انبوه مردمی که از حقایق دور نگاهداشته شده بودند، قالب قدیمی وجود زن را که صرفاً در ادامه نسل و خودنمایی هوسانگیز خلاصه میشد، در هم شکست و وجود انقلابی جدیدی را که بهلحاظ کمّی معادل نیمی از آحاد انسانی است، بر تاریخ بیفزود.
آزمایشی از روح یاران
در این زمان امام حسین کاغذ خواست و نامهیی بهمضمون همان سخنان که در چند منزل پیش بهیاران «حر» گفته بود، (هرکس سلطان ستمکاری را ببیند… ) نوشت و این نامه را بهوسیله شخصی برای «سلیمان بن صرد» و «مسیب بن نحبه» و «رفاعةبن شدّاد» و «عبداللهبن وال» فرستاد. فرستاده امام حسین در راه بهوسیله «حصینبن تمیم» که نگهبان راهها بود، دستگیر شد و او را بهکوفه بردند و شهید کردند.
وقتی خبر مرگ او بهحضرت رسید، گفت: «ای پروردگار من، از برای ما و دوستانمان در نزد تو مکان و منزلتی است، ما را با ایشان در مستقر رحمت خویش جمع فرما، چه تو بر هر چیز قادری».
در این زمان بعضی از اصحاب در حضور حضرت نظریاتی اظهار کردند و راهی نشان دادند. از جمله «هلالبن نافع بجلی» گفت:.....
در همین شب مرگبار، که کمترین امید برای نجات نبود، «بریر بن خضیر همدانی»، «حبیببن مظاهر» و «زهیربن قین» و عدهیی دیگر از یاران با یکدیگر مزاح میکردند.
عبدالرحمن به بریر گفت: «این چهوقت شوخی است؟ این لحظهیی نیست که خود را بهباطل مشغول داریم».
بریر گفت:2 «قبیله من همگان میدانند که من نه در پیری و نه در جوانی باطل را دوست نداشتهام و بهکارهای بیهوده مشغول نبودهام. اینکه تو میبینی شوق بشارتی است که از بازگشت ما بهاو (خدا) بر میخیزد. سوگند بهخدای که ما ساعتی با ایشان پیکار کنیم و آنگاه به ملاقات خدا نائل میشویم».
حبیببن مظاهر گفت: «بهخدا قسم که در طول عمر از مزاح کردن رو گردان بودم، ولی اکنون وقت مزاح است. زیرا ساعتی دیگر شاهد پیروزی را در آغوش میگیریم. بدین جهت جای اندوهناک شدن نیست».