ویرانههای متروپل شعری از ع-طارق
ویرانههای متروپل
عروسکهای یتیمت را چه کسی
امشب
در بستری از پولک خواهد خواباند؟
آبادان!
قلب سوزان ایران!
تسلیت!
امشب چه کسی از رقص آوارهٔ ماه
بر سینهٔ کارون
نقرهٔ خوشبختی خواهد چید
کودکان تماشا را چه کسی
به سوسوی ستارگان مهمان خواهد کرد؟
چه کسی به ریزگردها خواهد گفت
آوارهای متروپل
برای آلودن شهر کافیست
یک امشب را بازگردید
به نفسهای نحس خامنهای
آبادان!
آوارهای جویده را
چه کسی با مژههایش خواهد کاوید
گوشی بغضآلود دخترکی گمنام
هنوز تپش دارد
در زیر زمین زنده ماندهٔ برج
هنوز کسی مینالد:
«من در اینجا زندهام، مامان!»
...
کبود سوگ، برازندهٔ چشمان تو نیست
خشم تو را میخواهم
درشت و مذاب و یالافشان
آبادان!
قلب سوزان ایران