طرح بحث
در فضای مجازی و رسانههای اینترنتی ــ اعم از نوشتاری یا گفتاری ــ شاهد ترویج و تبلیغ انواع صورت مسأله یا طرح تضادهای مبرم ایران و ارائهٔ راهحل برای آنها هستیم. از نمونههای بارزی که تاکنون بیشتر به آنها پرداخته شده، میتوان به طرح صورت مسألههای مذهب و غیرمذهب، حجاب و غیرحجاب و سکولار و غیرسکولار اشاره کرد. این صورت مسألهها از این منظر مطرح میشوند که راهحل برای مبارزه و سرنگونی حاکمیت ولایت فقیه و نیز راه نجات ایران فردا هستند.
صورت مسألهٔ دیگری که تقریباً به قدمت بیش از یک قرن درباره نجات ایران مطرح بوده و در شرایط امروزین ایران هم با آن مواجهیم، آزادی و ضدآزادی و دمکراسی و دیکتاتوری است.
شناساییها و تعاریف
قبل از آنکه به مشخصات هر کدام از این صورتمسألهها و راهحلهایشان بپردازیم، بهجاست نخست مشخصات «صورت مسأله» را بشناسیم.
«صورت مسأله» در هر موضوعی ــ اعم از سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و صنفی ــ آن نیاز مبرمی است که ویژهگیِ اکسیژن حیاتبخش و رها کنندگی دارد.
مثال: تصور کنیم در یک آپارتمان چندین طبقه، دهها خانواده با مشخصات فرهنگی متفاوت و ویژهگیهای قومی و اعتقادی گوناگون زندگی میکنند. ناگهان در این آپارتمان آتشسوزی مهیبی رخ میدهد. در چنین وضعیتی یک صورت مسأله وجود دارد و یک تضاد اصلی. صورت مسأله یا نیاز مبرم، نجات جان همهٔ خانوادهها و تضاد اصلی آتش است. تنها مشخصههایی که اصلاً مد نظر نیست، تفاوتهای فرهنگی و قومی و اعتقادی و دینی و... است. چرا که تضاد اصلی آتش است و صورت مسأله و نیاز مبرم، نجات انسانها. این مثالی است ساده که بیشک همگان در تعیین صورت مسأله و تضاد اصلی آن اتفاقنظر داریم. با قدری تأمل در همین مثال ساده و تجربه شده، یقین کنیم که صورت مسألهٔ یک جامعه و تضاد اصلی آن هم همین ویژهگیها و خصلتها را داراست.
«صورت مسأله» از مجموع تضادهایی شکل میگیرد که برآیندشان به تضاد اصلی بالغ میگردد؛ طوری که «صورت مسأله» تمام خصوصیات تکتک آن تضادها را در خود دارد و مجموع آنها را نمایندگی میکند. بههمین دلیل «صورت مسأله» رابطه مستقیم با تضادی دارد که مانع اصلی پاسخ به نیاز مبرم و تأمین اکسیژن حیاتبخش است. در حیطهٔ اجتماعی و سیاسی، «صورت مسأله» خصلت عمومی و ملی دارد؛ یعنی رابطه مستقیم بین نیاز مبرم اجتماعی و سیاسی با «منافع ملی» وجود دارد.
با تعریف و مشخصههایی که از «صورت مسأله» گفته شد، میتوان این نتیجه را گرفت که در حیطههای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی، «تضاد اصلی» یک جامعه از چگونگی تنظیم رابطه و رفتار حاکمیت سیاسی با «صورت مسألهٔ» آن جامعه شناخته و تشخیص داده میشود.
یک نقطه عزیمت فاقد منطق
اکنون با شناسایی و تعریف صورت مسأله و تضاد اصلی، نمونههای مطرح شده در طرح بحث را بررسی میکنیم. در این نمونهها صورت مسألهٔ کنونی ایران مذهب و غیرمذهب، حجاب و غیرحجاب یا سکولار و غیرسکولار عنوان میشوند. بیشک نقطه عزیمت طرح این نمونهها و موارد مشابه آنها در دافعه از حاکمیت ارتجاع مذهبی با صدارت ولایت فقیه است. نقطه عزیمتی که هیچ مبنای منطقی برای استوار کردن یک صورت مسأله بر آن را ندارد. گویی که اگر مذهب از ایران برچیده شود، یا حجاب برانداخته شود و یا ایران کاملاً سکولاریزه شود، هم نظام ولایت فقیه برانداخته میشود و هم تمام مشکلات تاریخی ایران که در صدرشان فقدان آزادی و دمکراسی و حاکمیت مردمی است، برطرف خواهد شد و ایران بهشت برین خاورمیانه بلکه دنیا میشود. اما واقعیت چیست؟
مذهب، دستاویز سیاسی دیکتاتور
واقعیت کنونی ایران این است که مذهب و حجاب و نمونههای مشابهشان، ملعبه و دستاویز و ابزار سرکوب یک دستگاه انحصارطلب و توتالیتر سیاسی ـ مذهبی هستند. مذهب در طول تاریخ ایران در انواع دینی و سیاسیاش وجود داشته است. حکومتهای غیرمذهبی هم از مذهب بهمثابه عاملی کمکی برای فریب و سانسور و سرکوب و تحمیق استفاده کردهاند. ویژگی نظام آخوندی این است که دین و مذهب را پایه حکومت سیاسی قرار داده و به همین دلیل هم افسارگسیختهترین سرکوب و جنایت و شقاوت را با نام خدا، دین، مذهب، حجاب، بهشت، جهنم، قیامت و آخرت پیش برده و تحمیل کرده است.
پرسش و پاسخ در ادوار تاریخ ایران
پرسش این است که مگر چه صورت مسألهیی در ادوار تاریخ معاصر ایران وجود داشته که تمام حکومتهای غیرمذهبی و مذهبی از خدا تا حجاب و مذهب تا بهشت و جهنم سوءاستفاده کرده و میکنند که آن صورت مسأله را بپوشانند یا سرکوب کنند؟ بنابراین همهٔ واقعیتهای تاریخی و کنونی گواهی داده و میدهند که حکومتها در ایران همواره مانع از طرح «صورت مسألهٔ» واقعی و «تضاد اصلی» بودهاند.
تحقیق و کنکاش و جستوجو در تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران همراه با بررسی نظریههای نگارندگان تاریخ ایران و نیز آثار جامعهشناسی پیرامون حیات اجتماعی مردم ایران همگی گواهی داده و میدهند که ایران از یک و نیم قرن گذشته تا همین الآن یک صورت مسأله بیشتر نداشته و آن «فقدان آزادی و دمکراسی» است. همین منابع نیز گواهی دادهاند که ایران یک تضاد اصلی بیشتر نداشته و آن «حاکمیت دیکتاتوری موروثی» بوده و هست.
چرا انحراف؟
بنابراین طرح صورت مسألههایی مثل مذهب و غیرمذهب یا حجاب و غیرحجاب و نمونههای مشابه بهعنوان نیاز مبرم جامعهٔ ایران برای تأمین اکسیژن حیاتی، آگاهانه یا ناآگاهانه انحرافی در برابر صورت مسألهٔ اصلی یعنی «آزادی و دمکراسی» است. مذهب و حجاب هرگز خصلت عمومی و همهگیر در پیوند با منافع ملی ایران نداشته و ندارند و نخواهند داشت. اما داشتن یا نداشتن مذهب و داشتن یا نداشتن حجاب حق هر شهروند ایرانی است که تضمین آن هم فقط در تأمین آزادی و دمکراسی و انتخاب آزاد هر ایرانی میباشد. از این رو برای تأمین آزادی و دمکراسی باید تضاد اصلی را از سر راه برداشت. این تضاد در مرحله کنونی تاریخ ایران هیچ عامل یا نیرویی جز حاکمیت قرونوسطایی ولایت فقیه نیست.
بنابراین هوشیاری ملی ایرانیان در این است که همواره دنبال منافع ملی و همهگیر و همهجانبهٔ ایران باشند. منافع ملی ایران را همواره صورت مسألهٔ اصلی و تضاد اصلی ایران تعیین میکند.
چند نمونه از انحراف در طرح «صورت مسألهٔ» ایران
ــ در جنبش مشروطیت که صورت مسألهٔ روز، «مشروطهخواهی» و تضاد اصلی، حاکمیت وابسته بود، طیفی از مدعیان فریاد مشروعهخواهی سر دادند. حاصل آنکه مشروعهخواهان تمامقامت در خدمت حاکمیت وابسته و سرکوبکنندگان مشروطهخواهان درآمدند.
ــ در سالهای ۱۳۵۸ و ۵۹ که صورت مسألهٔ اصلی ایران کماکان آزادی و دمکراسی بود، خمینی برای فرار از پاسخ دادن به نیاز مبرم جامعه و برای گریز از حل این تضاد، صورت مسألهٔ را عوض کرد و جنگ با عراق و زمینهچینیهای آن را تدارک دید. خمینی با این تغییر سمت، با دست باز به قلع و قمع و شقاوت افسارگسیخته و سانسور همهجانبه علیه آزادی و دمکراسی و آزادیخواهان دست زد.
ــ در سال۱۳۵۸ و اوایل سال۵۹دستگاه تبلیغاتی خمینی از گروههای سیاسیِ مذهبی و غیرمذهبیِ مخالف حاکمیت میخواست به مناظرههای تلویزیونی بر سر اسلام و مارکسیسم و ولایت فقیه بیایند. هر هوشیار سیاسی بهراحتی درمییافت که هدف از آن شلوغبازیها که بهظاهر بحث آزاد هم جلوه میکرد، چیزی جز فریب عمومی برای عوض کردن صورت مسألهٔ ایران که همانا آزادی و دمکراسی بود، نمیباشد. به همین دلیل هم گروههای سیاسی هوشیار در آن زمان هرگز در چنین دامی قدم نگذاشتند و برگهای ارتجاع مذهبی آخوندی را سوزاندند. هر گروهی هم ـ مثل حزب توده و جماعت موسوم به اکثریت ـ با ارتجاع سر یک میز نشستند، خودشان هم قربانی دسیسههای ضدآزادی و ضددمکراسی خمینی و بهشتی شدند.
ــ در نیمهٔ دوم سال۶۷ که خمینی زیر بار و فشار سنگین زهر خوردن و آثار آتشبس و بروز عواقب جنگ ضدمیهنی در درون نظام و نیز در جامعهٔ ایران بود، ناگهان فیل فتوای قتل سلمان رشدی نویسنده انگلیسی هندیتبار را هوا کرد. بدینوسیله خواست صورت مسألهٔ روز رژیمش را که ربطی بهصورت مسألهٔ ایران نداشت، برگرداند و حتی اگر شده، چند صباحی فضای مطبوعات و جامعهٔ ایران و حتی فضای سیاسی دنیا را معطوف به فتوای خودش کند.
مروجان صورت مسألههای انحرافی
بهراستی چه کسانی یا نیروهایی تلاش میکنند صورت مسألهٔ ایران را از ضرورت آزادی و دمکراسی به موضوعات انحرافی مثل نمونههای نام برده تغییر دهند؟ چه دستهایی در تلاشاند تا صورت مسألهٔ کنونی ایران را مذهب و غیرمذهب و حجاب و غیرحجاب جلوه دهند؟
بیشک با بررسیهای صورت گرفته در همین مقاله، میتوان نخستین آدرسدهندهٔ انحرافی را در خود حاکمیت آخوندی و دستگاه پروپاگاند آن سراغ گرفت. حکومت آخوندی ۴۱سال هزینه کرده و میکند و از خدایش است که همگان در دامچالههای مذهب و حجاب و مسلمان و غیرمسلمان گرفتار شوند. دستگاه تبلیغات نظام ولایی همهٔ ترفندهایش را در فضای مجازی و رسانههای اینترنتی سرایت میدهد تا ایرانی متحد بر سر آزادیخواهی و دمکراسیخواهی با شاخص نفی تمامیت تضاد اصلی که خودش باشد، شکل نگیرد.
بنابراین دامنزنندگان بهصورت مسألههای انحرافی، آگاهانه یا ناآگاهانه مشغول خدمتگزاری به نیات و ترفندهای رژیم جمهوری اسلامی هستند.
هوشیاری ملی پیرامون «صورت مسألهٔ اصلی ایران»
هنگامی که آزادی و دمکراسی، جدایی دین از دولت و برابری زن و مرد در تاریخ ایران جایی نداشته و اکنون نیز ندارد، زخم تاریخی ایرانزمین بسا عمیقتر از آن مینماید که بشود بدون پافشاری بر آزادی، این زخم کهنهٔ را با هر صورت مسألهیی جز آزادی التیام بخشید.
در این زمان هوشیاری ملی یعنی مغلوب دافعههای هیستریک و خودبخودیگراییها در برابر فرهنگ مبتذل و رویکردها و نشانههای ایدئولوژی منحط و ارتجاعی و ضدبشری آخوندها نشدن. رهایی و نجات ایران در این برهه از تاریخش فقط با اتحاد و همبستگی بر تنها «صورت مسألهٔ» «آزادی و دمکراسی» با شاخص «نفی کامل نظام ولایت فقیه» تأمین میشود و تضمین دارد. هر صورت مسألهیی جز این، بدون هیچ تردیدی از آبشخور و سرچشمهٔ حاکمیت ولایت فقیه و همسویان و دارندگان منافع مشترک با آن ناشی میشود.