در جریان جنگ قدرت بین باندهای مختلف رژیم از یک فقره دزدی میلیاردی در «فولاد مبارکهٔ اصفهان»، رونمایی شده است که مبلغ آن رقم ناقابل ۹۱هزار و ۸۷۳میلیارد تومان است. میزان این اختلاس نجومی بهقول عباس عبدی، از مهرههای باند اصلاحطلبان قلابی، به ازای هر ایرانی یک میلیون تومان است. رسانههای حکومتی چنان با تیترهای چشمپرکنی مانند «عجایب فساد ۹۲هزار میلیاردی یقهسفیدها در فولاد مبارکه» از این دزدی نام بردهاند که پنداری باقی ارکان حکومت از جنم دیگری هستند و از فساد و اختلاس مبرا.
این «یقهسفیدها»! از کرهٔ مریخ نیامدهاند. مردم عادی هم نیستند. با کمی تدقیق متوجه میشویم که یک میلیارد و ۴۴۰میلیون تومان از این پول به دفاتر ائمهٔ جمعه و ستاد اقامه نماز جمعه، ۴۵۰میلیون تومان آن به حوزه علمیه، بنیاد غدیر و ساخت و مسجد و ۱۴۷میلیارد به تأسیس یک شرکت هواپیمایی شخصی اختصاص داده شده است. برای سرپوش گذاشتن بر این اختلاس بیش از ۲۲میلیارد تومان به صدا و سیمای آخوندی و حدود ۴۱۷میلیون تومان آن به برخی اکانتهای توئیتری پرداخت شده است.
بیشتر بخوانید
فساد نجومی ۹۲هزار میلیارد تومانی در فولاد مبارکه
صنایع آببر
«فولاد مبارکه اصفهان»، جزو همان صنایعی است که به آن «آببر» گفته میشود و از عوامل اصلی مرگ زاینده رود هستند. در جریان قیام مردم اصفهان، زمزمهیی بهگوش میرسید که باید اینگونه صنایع به کنار دریا منتقل شوند. در همان زمان یک روزنامه بهطور تلویحی بهعلت اصرار عوامل حکومتی به ماندن اینگونه صنایع در اصفهان اشاره کرد:
«... اینکه نمایندگان مجلس و نمایندگان محلی با لابی و با تهدید بسیاری از این صنایع را به استان اصفهان بردهاند بماند، اینکه بخشی از این صنایع آببر و سنگین در دوره قبل از انقلاب در این استان بارگذاری شده بماند، اما حالا مسأله این است که یک روند غلط در بارگذاری صنایع و توسعه مناطق مختلف کشور وجود دارد که این روند هنوز هم اصلاح نشده و نمیشود. این روند که خطرناکتر از هر چیزی است، موضوع بارگذاری صنایع، سدسازیها، سرمایهگذاریهای صنعتی و کشاورزی و خدماتی و... بدون رعایت تکالیف آمایش سرزمین و بدون داشتن پیوستهای محیطزیستی است» (فرهیختگان. ۳۰آبان ۱۴۰۰).
الیگارشی فاسد
واقعیت این است که آنچه از پرده بیرون افتاده، فقط اندکی از دزدیهای نجومی و فساد سیستماتیک در حاکمیت آخوندی است. یکی از اهداف این «گزارش ۳۰۰صفحهیی»! که گوشهیی از آن به مطبوعات و رسانهها درز کرده، برای «انقلابی»! نشان دادن مجلس ارتجاع، دولت جوان حزباللهی و قضاییهٔ جلادان است. همه میدانند در ایران بخش خصوصی نداریم. اقتصاد ایران در دست تشکیلات مافیایی سپاه پاسداران است. بنابراین چاقو هیچگاه دستهٔ خود را نخواهد برید؛ اما در همین حد هم این نمایش لو رفتهٔ «فسادستیزی»! بیانگر آن است که هیچیک از دستگاههای وابسته به این حکومت، سالم نیستند. در ایران یک الیگارشی فاسد حاکم است؛ یک «اژدهای هفتسر» که قلب و مغز آن در بیت خامنهای است. او برای حفظ کیان شیطانی خود، دست این دزدان اموال مردم را باز گذاشته است تا از دزد اصلی و سارق کشوری به بزرگی ایران حفاظت کنند.
قضاییهٔ هار و رفتارهای پارادوکسیکال
قابل توجه اینکه در ایران حکومتی مستقر است که قضاییهٔ ولایی آن برای دزدی سه بسته بادام هندی یک پرونده قطور تشکیل میدهد و متهم را به ۱۰ماه حبس و ۴۰ضربه شلاق محکوم میکند (دنیای اقتصاد. ۵آبان ۱۴۰۰). تازه در این حالت، دو قورت و نیم قاضی صادر کنندهٔ حکم هم باقی است و میگوید «در انشای حکم رأفت اسلامی را در کاهش مجازات در نظر داشته و به استناد به مواد ۶۵۶ و ۶۵۷ قانون مجازات اسلامی (که حداکثر سه سال زندان و ۷۴ضربه شلاق را در نظر دارد) حکم را صادر کرده است». !
در این «حکومت الهی»! برای بریدن دست سارقان عادی ولع عجیبی وجود دارد. به یک نمونه دقت کنید:
«دستگاه قضایی برای ایجاد «احساس امنیت» به هنجارشکنان و اخلالگران در نظم عمومی جامعه رحم نمیکند و در صورتی که جرایم سرقت، شروط ۱۶ گانه صدور حکم حد (قطع دست) را داشته باشند، قضات بر اساس قانون و شرع و بدون توجه به هیاهوهای خارجی، به اینگونه جرایم رسیدگی میکنند و رأی به قطع دست و حتی اعدام میدهند» (همشهری آنلاین. ۲۳تیر ۱۴۰۱).
اما وقتی نوبت به «دانهدرشت» ها میرسد، قضاییهٔ هار به سگی رام تبدیل میشود که خود را لوس میکند و دم کرخت و فرو افتادهٔ خود را با لودگی تمام به پاچهٔ صاحبش میساید. در این هنگام همه چیز با اشارهٔ «آقا»! رفع و رجوع میشود. یک توصیهٔ او کافی است تا پرونده «محمود خاوری» را مختومه اعلام کند و ماجرای رشوهگیریهای «اکبر طبری» را به پاداش «۲۰ سال خدمت صادقانه در قوه قضاییه»! و «پاکدستی»! به محاق ببرد؛ گویی هرگز اتفاق نیفتاده است.
تبین این رفتار پارادوکسیکال بسیار ساده است. شاعر روشنضمیر، پروین اعتصامی سالها پیش آن را در مثنوی زیبای خود به نام «دزد و قاضی» تصویر کرده است.
«... دزد اگر شب، گرم یغما کردن است
دزدی حکام، روز روشن است
حاجت ار ما را ز راه راست برد
دیو، قاضی را به هرجا خواست برد».