سرفصل ۳۰خرداد
آیا میدانید که رودررویی مقاومت ایران با خمینی از روز نخست، بر سر «آزادی» بود – بله آزادی برای دفاع از دستآوردها و شکوفا کردن خواستهای دموکراتیک مردم ایران در جریان انقلاب ضدسلطنتی.
خمینی که رهبری آن انقلاب را ربوده بود بهعلت ماهیت بهغایت عقبافتاده و ارتجاعی و خوی انحصارطلب و ددمنش خود نه میخواست و نه میتوانست پاسخگوی شعارها و خواستهای مردم در آن انقلاب باشد. برای خمینی، نیروی خروشان آزاد شده از یوغ نیمقرن دیکتاتوری شاهنشاهی، کابوسی بود که ذوبشدن حاکمیت قرونوسطایی خود را در آن میدید. پاسخ خمینی بهسؤال «بود و نبود» حاکمیت ارتجاعیش چیزی جز محکم کردن پای ولایت فقیه و سرکوب دیگر نیروها نبود. او برای سرپوش گذاشتن بر این سرکوب و لاپوشانی ناتوانیهای خود، جنگ ضدمیهنی با عراق را زمینهسازی کرده و دامن زد. خمینی بهکمک این دو اهرم(سرکوب و جنگ) که حرث و نسل مردم ایران را در آن سوزاند، توانست حکومت خود را سرپا نگهدارد.
در میهن تیغ سرکوب خمینی سفاک و جنایتکار که تمامی نیروهای مترقی و هر ندای مخالفی را دربرمیگرفت، بیشتر از همه بهسوی مجاهدین مسلمان با پایگاه عظیم مردمیشان نشانه رفته بود. از فردای به قدرت رسیدنش حمله بهدفاتر و ستادها و گردهماییهای مجاهدین و دیگر گروههای سیاسی و چماقداری و گرفتن و بستن و شکنجه و اعدام را شروع کرد. تا قبل از ۳۰خرداد ۱۳۶۰که مجاهدین با سیاست اصولی و هوشیارانه خود که هدف آن آگاه کردن تودههای مردم نسبت بهماهیت ارتجاعی و ضدمردمی رژیم خمینی بود، با بردباری و با پرداخت بهای سنگین حتی یک گلوله نیز بهسوی رژیم شلیک ننموده بودند. خمینی بیش از ۵۰تن را فقط از مجاهدین کشته و چند هزار تن را زندانی کرده بود.
در انتخابات ریاستجمهوری همچنانکه قبلاً گفته شد با صدور یک فتوا از شرکت مسعود رجوی، کاندیدای نیروهای مترقی که میلیونها رأی مردم از او حمایت میکرد ممانعت نموده و در انتخابات مجلس نیز اجازه نداد حتی یک نفر از این نیروها بهآن راه یابد. بهجای مجلس مؤسسان، مجلس خبرگان آخوندی را علم کرد و بهجای قانون اساسی، قانون ولایت فقیه را حاکم نمود.