دوم: تفاوت تشریح و تبیین، یا علم و فلسفه
پاسخهایی که از اصول اسلام به مسائل ایدئولوژیک دادیم و بهصورت ۱، ۲
و ۳فرموله کردیم.
پاسخهای فلسفی هستند و نه علمی..
یعنی اصلاً در حیطه
فلسفه هستند و نه علم.
همینقدر باید متذکر شویم،
که در درجه اول دنبال فلسفه قیامت یا وحی یا… هستیم، نه مکانیزم و چگونگی
وقوع و تشریح آنها.
ذهن را نباید روی مسائلی
از این قبیل متمرکز کرد که مثلاً در قیامت، مردهها چگونه زنده میشوند؟
فعلاً
این مسأله ما نیست و در پیشرفت بحثمان هم، خواهیم دید که مسأله مقدم، این
نیست.
بنابراین، میخواهیم جاده و مسیر حرکتمان را صاف کنیم که دچار
کانالهای انحرافی نشویم.. و ذهن اینطرف و آنطرف نرود. پس در درجه
اول، حلال مشکل ما، تبیین و فلسفه این مسائل است.
این مفاهیم را ارسطو بهصورت دو عبارت «علت فعلی یا علت فاعلی » نام
میبرد و میگفت: مثلاً نجار با تیشه و رنده این میز را ساخته، ولی تیشه و رنده
علت فعلی هستند، علت کاری که شده است؛ علت فاعلی نجار و دست او است
…. ابتدا باید
ببینیم که فلسفه خدا یا وحی یا قیامت و امثالهم چه هستند؛ این مقدم است.
این مطلب که دنیایی دیگر هست که محصول عمل انسان در آن، به خودش
بازمیگردد آن هم به ترتیبی که قرآن میگوید. و بهطور درونجوش، انسان به
حاصل اعمالش خواهد رسید، یعنی مسئولیت انسان، مسئولیتی است ذاتی، در ذات
خودش و در درون جهان و هستی ریشه دارد. والا اگر غیر از این بود، مسئولیت
ذاتی نبود.
سوم: ارتباط سیستماتیک اصول
گفتیم که هر ایدئولوژی، به۳پرسش پایهای، باید پاسخ دهد. این۳پرسش،
۳ستون نگهدارنده ساختمان هر ایدئولوژی هستند:
-۱باورها، مناسبات و برخوردهای انسان با جهان، وجود و هستی
-۲باورها، مناسبات و برخوردهای انسان با جامعه و سایر انسانها
-۳باورها و مناسباتی که انسان با خود دارد