از همان آغاز جنگ پرخون و فاجعهٔ غزه، دود و دم قدرتنمایانه هم در رژیم آخوندی بهپا شده تا پردهٔ ساتری باشد بر بحران سرنگونی که از هر سو نظام ولایت را فراگرفته است.
علاوه بر ولیفقیه و گماشتهاش رئیسی، سرکردههای سپاه خامنهای، در کوبیدن بر طبلهای میانتهی «فتح و اقتدار» با هم بهرقابت برخاستهاند. سلامی سرکردهٔ سپاه خامنهای با لفاظی خاص خود میگوید: «ما همیشه با فرض تقابل با بزرگترین قدرتهای جهان، قدرت افزایی میکنیم ما اصلاً برای مقابله با کشورهای معمولی نیستیم» (تلویزیون رژیم ـ ۱۷آبان).
بهرغم گذشت زمان و ظاهر شدن آثار ترس و نگرانی در رژیم از اینکه آتش این جنگ دامن نظام را بگیرد، اما گرد و غبار این پروپاگاندای قدرتنمایانه فرو ننشسته، شاید چون بحرانهای فراگیر رژیم تشدید شده است؛ همین پاسدار حراف در سخنرانی دیگری (در روز ۲۶آذر) لاف میزند که: «بهعنوان یک قدرت بزرگ در عالم مطرح هستیم؛ هیچکس، هیچ قدرتی دیگر جرأت جسارت بهاین مردم و این سرزمین را ندارد؛ شما نگاه کنید در اطرافتان همه جا آتش میبارد اما ملت ما آرام است چرا؟» پاسدار پاچهخوار ولایت، سپس خودش بهاین سؤال جواب میدهد: بهخاطر «نعمت ولایت» خامنهای!
پاسدار بیمخ دیگری بهنام حاجیزاده که سرکردهٔ نیروی هوا ـ فضای سپاه خامنهای است در لافزنی روی دست سلامی بلند میشود و میگوید: «وضعیت ما دیگر مثل ۴۰سال قبل و ۳۰سال قبل و ۱۰سال قبل، حتی مثل ۵سال قبل هم نیست. ما یک قدرت هستیم ما امروز بهیک توان از منطقهیی بودن عبور کردیم ما یک قدرت جهانی هستیم امروز!» (تلویزیون رژیم ـ ۳دی).
اگر این لاف و گزافها بهطور مقطعی توانسته باشد باندهای بیبتهٔ مغلوب را بهسکوت و کرنش وادار کند، اما نه تنها تأثیری بر مردم محروم و خشمگینی که دغدغهٔ آنها نان و معیشت روزانهشان است نداشته، بلکه دیگ بخار در آستانهٔ انفجار جامعهٔ بهستوه آمده، حتی آخوندهای حکومتی را هم هراسان کرده و بهغر و لند و اخطار و انذار واداشته، تا آنجا که رئیسی همراه با شماری از وزیران کابینهاش را سراسیمه روانهٔ قم کرده، تا بار دیگر با وعدهدرمانی آنها را ساکت و امیدوار کند؛ اینکه تا چه اندازه در این کار موفق بوده را از اظهارات برخی آخوندهای حوزهٔ قم میتوان دریافت.
آخوند فاضلمیبدی که عنوان «عضو مجمع مدرسین و محققان حوزه علمیه قم» را یدک میکشد، با اشاره بهنارضایتی و ناراحتی «بسیاری از آقایان در قم» میگوید: «اینکه رئیسجمهوری بهقم میآیند و وعدههای اقتصادی برای آینده میدهند، در حالیکه بههیچکدام عمل نمیکنند، زیبنده نیست» (روزنامهٔ حکومتی هممیهن ـ ۹دی).
اما رئیسی تنها از جانب آخوندهای دانهدرشت قم مورد عتاب و خطاب قرار ندارد؛ بلکه از جانب نیروهای اخص ولایت که تا همین دیروز برایش یقه چاک میدادند نیز مورد حمله قرار گرفته است. روزنامهٔ حکومتی شرق (۱۰دی) تحت عنوان «ابراهیم رئیسی در تنگنا» طی گزارشی از تظاهرات این جماعت، مینویسد: «سخنرانها و افرادی که برای شعار دادن بلندگو بهدست داشتند، اظهارات تندی را علیه ابراهیم رئیسی در خیابان پاستور مطرح کردند. یکی از سخنرانان میگفت: «... آقای رئیسی متأسفیم که بهگفتاردرمانی و حرکات نمایشی روی آوردید. بهاوامر صریح رهبری بیتوجهی کردید».
بیجهت نیست که در همین مطلب نتیجهگیری شده است: «اگر محمود احمدینژاد در دو سال پایانی از سوی اصولگرایان بهمخالفت با رهبری متهم شد، ابراهیم رئیسی راه او را در دو سال اول پیموده و در وضعیت بغرنجی قرار دارد».
اما همه میدانند که رئیسی جز آلت فعل بلاارادهٔ خلیفهٔ ارتجاع نیست؛ لذا این وضعیت بغرنج، همان واقعیت سرسخت جامعهٔ جوشان و خروشانی است که اکنون گریبان خامنهای را گرفته و دود و دم جنگافروزانه و پروپاگاندای قدرتنمایانهٔ ماشین تبلیغاتی و لافزنیهای پاسدارانش نیز نتوانسته بر آن سرپوش بگذارد. تا آنجا که یکی از آخوندهای دانهدرشت حکومتی بهنام محمدتقی اکبر نژاد در مصاحبه با سایت حکومتی دیدار نیوز (۸دی) آشکارا بهشخص خامنهای هشدار میدهد که دلش را بهلاف و گزافهای ابلهانه خوش نکند؛ وی سرنوشت شاه را یادآوری کرده و میگوید: «محمدرضا پهلوی هم تا چند ماه قبل از اینکه کشور را ترک کند، باورش نمیشد. میگفت نفت گران شده، پول دستمان هست و راست هم میگفت، توی کلانشهرها (وضع) خوب بود توی حاشیهها مشکل زیاد بود».
او سپس بهطور صریحتری خطر سرنگونی را گوشزد کرده و میافزاید: «اگر با این دست فرمانی که آمدهایم، برویم، سقوط قطعی است. من ناراحتم از گفتن این حرفها، اما سقوط قطعی است... این مردم یک دفعه سیلی میزنند. نشان دادهاند در تاریخ، یکباره سیلی میزنند».