پاسدار قالیباف در جریان جنگ قدرت باندهای درونی نظام، طی سخنانی در مجلس ارتجاع (۲۸خرداد) با اذعان به «چندین میلیون مسکن احتکار شده» و اینکه «امروز مسکن از مهمترین مسألههای مردم در سبد هزینههای خانوار محسوب میشود» گفت: «مجلس یازدهم در مدت زمان فعالیت خود سه گام اساسی و مهم برای حل معضل مسکن برداشت... جریانهای ذینفع سالهای طولانی قوانین حوزه اجاره مسکن را به ضرر مستأجرین تدوین کرده بودند و مستاجران در رهاشدگی بازار اجارهبها زیرتیغ قیمتهای غیرمنصفانه اجارهبها قرار گرفته بودند» وی سپس توپ بحران مسکن را در زمین دولت رئیسی انداخت و افزود: «اجرای این قانون به اهتمام ویژه دولت نیازمند است».
پاسدار قالیباف با این اظهارات کوتاه به چند واقعیت مهم اشاره کرد:
- موجب بحران مسکن، مافیای حکومتی مسکن است با احتکار میلیونها مسکن خالی. روز قبل هم رسانههای حکومتی نوشتند: «مافیای مسکن اصلاً به مردم ربطی ندارد، نهادهای رسمی و بانکها در این زمینه نقش دارند و عمده این احتکار و قیمت سازی توسط آنها صورت میگیرد» (روزنامهٔ اعتماد و سایت انتخاب ـ ۲۷خرداد).
- مردم «زیر تیغ قیمتهای غیرمنصفانه»ی همان مافیای حکومتی که «قوانین حوزه اجاره مسکن را به ضرر مستأجرین تدوین کرده بودند» نابود میشوند.
- طرح مالیات بر خانههای خالی هم در حد حرف و شعار باقی مانده، چرا که دولت رئیسی اقدامی در این باره بهعمل نیاورده است. به عبارت دیگر طرح مالیات بر خانههای خالی حباب است چون «اجرای این قانون به اهتمام ویژه دولت نیازمند است» و چاقوی دولت هرگز دستهٔ «نهادها» و «بانکها»ی خودش را نمیبرد.
اما رئیسی در وقاحتی ما فوق تصور، از بابت قول ساخت یک میلیون مسکن در سال، طلبکار هم در آمد و گفت: «مسأله مسکن که برخی میگویند شما قول دادی که یک میلیون مسکن ایجاد میکنید من در پاسخ عرض میکنم: نیاز کشور است یک میلیون مسکن در هر سال ساخته شود، آنهایی هم که نساختند باید جواب بدهند این سالها چرا نساختند چرا از ۷۰۰هزار چرا ۶۰۰هزار مسکنی که باید در هر سال یک میلیون ساخته میشد کم گذاشتند؟».
بحران مسکن در کنار سایر ابر بحرانهای اقتصادی ـ اجتماعی، معنایی فراتر از شکست دولت رئیسی دارد و نمادی از شکست ولیفقیه ارتجاع است که در آغاز سال۱۴۰۰، با اشاره به نقشهاش در مورد از صندوق درآوردن رئیسی و یکدست کردن نظامش وعده میداد، بهزودی کسانی روی کار میآیند که مشکلات را حل خواهند کرد.
اما اکنون رسوایی و فضاحت رئیسی جلاد بهجایی رسیده که خودیهای نزدیک خامنهای هم میگویند: «حتی در همراهترین وضعیت و در مساعدترین وضعیت هم یکدستسازی پروژهیی ناکام است. پروژهیی است که به نظر میآید که دیگر هرگز نباید دور آن چرخید. اما ویژگی منفی این یکدستسازی روی کار آمدن دولت آقای رئیسی است که به نظرم بههیچوجه نتوانست از اتفاق یکدستسازی استفاده کند و بهدلیل ناکارآمدی و ناتوانی ذاتی شخص آقای رئیسی، عملاً فرصتی را که امکان داشت برای پیشرفت کشور مورد استفاده قرار گیرد، از دست دادیم» (محمد مهاجری ـ روزنامهٔ حکومتی هممیهن ـ ۲۸خرداد ۱۴۰۲)
البته بر هیچکس پوشیده نیست که این شکست، نه شکست فرد رئیسی یا شکستی در عداد دیگر شکستهای خامنهای، بلکه شکستی است که پیامدهای آن دامن تمامیت نظام را میگیرد.